چون سروکار تو با کودک فتاد پس زبان کودکی باید گشاد
تئاتر آنلاین: این شعر معروف از مولانا که برگرفته ازجمله حضرت رسول (ص) است میتواند سرلوحه فرهنگی و ادبی و اخلاقی وهنری خوبی برای کار درزمینهٔ کودک باشد.
اگر عمیقتر به این جمله توجه کنیم درخواهیم یافت که منظور از زبان کودکی و ایضاً گشودن زبان کودکی همچون کودکان آنهم با کودک و برای کودک یعنی چه. درواقع منظور این نیست که بهمثابه کارها و نمایشها و تئاترهای کودک مثلاً خودمان را شبیه به کودکان کنیم و به زبان کودکانه و لوث و لوس با آنان صحبت نماییم مانند تمام مجریان و بازیگرانی که اینگونه با بچهها صحبت میکنند. چون کودکان از اینکه بهصورت تصنعی ادای آنها را دربیاوریم خوششان نمیآید و اصلاً با ما ارتباط برقرار نمیکنند چراکه فکر میکنند آنها را کوچک شمردهایم و درواقع اینگونه داریم به شخصیت آنان اهانت و توهین کرده نشانشان را پایین آورده و آنها را بچه فرض کردهایم. آنان دوست دارند که همشان خودشان با آنها رفتار کنیم چون میفهمند. اینکه مثلاً در کارهای کودک همهاش شعر بخوانیم و مستقیم یا غیرمستقیم آنان را به کارهای خوب و پسندیده دعوتشان کنیم و هی بگوییم این بد است و آن خوب است و این کار را باید نکنید و آن کارها را باید انجام دهید و قسعلیهذا… آنان را از ما بری میکند. نهتنها با ما و کارمان ارتباط برقرار نمیکنند بلکه احساس میکنند که به شخصیتشان توهین شده و آنها را خیلی کوچک شمردهایم. این روزها و البته از سالهای قبل نیز رسم بر این بوده که مثلاً یک نمایش ساده را بنویسیم و یا انتخاب کنیم و همراه یک راوی خانم که بتواند ادای بچهها را دربیاورد و مقداری شعر و آهنگ و حرکات بالا پایین بپر و قربان صدقه بچهها رفتن کار کودک انجام دهیم. نمایش کودک و تئاتر کودک و کار برای کودکان مقولهای سخت است و سهل و ممتنع مینماید. سهل از این بابت که هرکسی به خودش اجازه میدهد صرف بر اینکه مثلاً تئاتری است یا مدرک تئاتر دارد درزمینهٔ کودکان بنویسد و کار کند. با خود میگوید یک نمایش ساده مینویسم و یا از قصههای فولکلور انتخاب میکنم اگر تکراری هم باشد باکمی جابجایی و یک نام دهانپرکن و چند شعر و چند آهنگ شاد و یک موسیقی غمگین و چند بازیگر دختر و پسر و یک قصه گوی خوشزبان خانم قضیه حل است؛ و درست به همین دلیل که کار برای کودک است بسیار سخت است.
غربیها تئاتر برای بچهها را از نان شب واجبتر میدانند چون در تئاتر آنان یاد میگیرند چگونه در جامعه و در بین هم نوعان وهم کلاسیها و در اجتماع و … خود را نشان دهند و با دیگران ارتباط درست برقرار کنند. با تئاتر به آنها اعتمادبهنفس را یادمی هند. تاریخ جغرافیا و ادبیات و بزرگان ادبیات و اخلاقیات را یاد میدهند. به آنها چگونه درست حرف زدن و دستور زبان و گویش صحیح کلمات را یاد میدهند کاری که ما با زبان الکن و اداواطوار بهاصطلاح خودمان بامزه و کودکانه چون همان مجریان و بازیگران نمایشهای کودک در تئاتر و تلویزیون برعکسش را انجام میدهیم. آنها با تئاتر حتی به بچههایشان در سر کلاسها درسهایی چون ادبیات، تاریخ، حرفهوفن و… را یاد میدهند و بچهها هم با اشتیاق یاد میگیرند. آنان رفتار درست اجتماعی و دمکراسی و احترام به قانون و حق دیگران و قانون مداری را با تئاتر به بچههایشان میآموزند؛ و ما فقط و فقط تئاتر کودک را محملی برای گذران اوقات فراغت بچهها میدانیم. حتی همین ادبیات فولکلور و مفاهیم آن راهم نتوانستیم بهدرستی به کودکانمان انتقال دهیم. آنها با تئاتر ارزشها، خصایل پسندیده، اعتقادات و. را به بچههایشان یاد میدهند. کلیساها اصلاً بدون گروه تئاتر و موسیقی برای بچهها محلی از اعراب ندارند. از همان مهدکودک کلاس تئاتر را برای بچههایشان میگذارند و این روند تا انتهای دانشگاه ادامه دارد. متأسفانه بعضی از امرا و مسئولین سطوح بالای آموزشی ما در آموزشوپرورش و یا مراکز دانشگاهی و آموزش عالی هنوز هم تئاتر را وقت تلف کردن و مطرب بازی میدانند. چون نمیدانند که یکی از اولین و مهمترین پارامترهای سازمان ملل برای اینکه بفهمد یک کشوری از هر نظر پیشرفته است یا نه تئاتر است؛ یعنی اول به تئاترش نگاه میکنند اگر تئاتر نداشت میگویند این کشور پیشرفته که نیست هیچ جز جهان پنجم است. تئاتر کودک زیربنای فکری، اعتقادی، فرهنگی، هنری، ادبی، اخلاقی، بهداشتی، علمی، شخصیتی، قانون مداری و… نسل آینده یک کشور را میسازد؛ و چون آنها اهمیت و تأثیر فوقالعاده تئاتر را درک کرده و فهمیدهاند لذا در تمام شئون کودکانش تئاتر را وارد نموده و از همین روی است که آن را از نان شب هم واجبتر میدانند. اینگونه است که فرهنگ و هنر و احترام به حقوق دیگران و قانون مداری و حافظه تاریخی و …در نسل آینده نشان و در کودکانشان نهادینه میشود. به همین دلیل هم هزینههای آنها جهت پرورش و یاددهی همه این مفاهیم به نسل آینده و بچهها بهمراتب کمتر میشود. و اینگونه نسل فهیمی را پرورش میدهند. در ایران اما اولاً ما نویسنده کار کودک نداریم. دوما عدهای بهعنوان کارشناس در مراکز تئاتری جمع شدهاند که عموماً با تغییر مدیر آن مرکز آنها هم عوض میشوند؛ یعنی ملاک نه دانش بلکه رابطه با مدیر وقت و جز باند و دوستان او بودن است. این آدمها همان معدود متنهای خوب راهم با اجازه بزرگترها رد میکنند و حاصل کار میشود نمایشهایی تکراری کلیشهای آبکی و عاری از استانداردها و عناصر دراماتیک و حرفهای تئاتر کودک و نوجوان. ما فکر میکنیم که کودک مفاهیم عالیه را نمیتواند درک کند چون او و تفکرش و زبانش را نمیشناسیم و خود نیز نمیتوانیم زبان کوکی امان را بگشاییم ازاینرو میگوییم خب ما میآییم و گروههای سنی را مشخص و مجزا میکنیم از مثلاً سهسالگی تا هفتسالگی یک گروه، از هفتسالگی تا مثلاً دوازدهسالگی یک گروه از دوازدهتا هیجده سالگی هم یک گروه. برای گروه اول همهاش از دندان مسواک زدن و در شلوار خود جیش نکردن و غیره میگوییم، برای گروه دوم از درس خواندن و به حرف بزرگترها گوش دادن و … اینها میگوییم. برای گروه سوم از فکر به آینده و دانشگاه رفتن و دکترمهندس شدن و سربهزیر بودن و سربهراه بودن و… میگوییم همهاش نصیحت و پند و سفارش و …آنهم مستقیم البته خودمان فکر میکنیم غیرمستقیم میگوییم ها، اما فقط همان فکر میکنیم که مستقیم میگوییم. شما جای این مخاطبان باشید حالتان از این تئاتر و از اینهمه تکرار و نصیحت و…نمیخورد؟ درنهایت به بهترین جاهایی که بچههایمان را با هزار دردسر میبریم دیدن عمو پورنگ و عموفیتلههاست در این میان گریزی هم به خالهها میزنیم از خاله رعنا و بهار و… گرفته تا خاله نسرین و شکوفه وقسعلیهذا. اینها شدهاند کارها و نمادها و… تئاتر و نمایش کودکان و نوجوانان ما. بعد هم در جشنواره بینالمللی تئاتر عروسکی همهاش برای بزرگان نمایش و تئاتر کار میکنیم و عروسکهای گنده بعضاً بدشکل و بدقواره میسازیم و به بچهها هم اجازه نمیدهیم به آنها نزدیک شوند. به اسم بچهها به کام بزرگان. چون نمیتوانیم نمایش درستودرمان کودک بنویسیم و کارکنیم مثلاً یکهو از آنطرف بام میافتیم و بکت وهملت و برشت را بهصورت تئاتر کودک کار میکنیم؛ و بعد هم هی فخر میفروشیم که اینها را به زبان کودکان کارکردیم؛ و یا باکمی تغییر در یک نمایش و انتخاب نامهای اجقوجق آن نمایش را دهها بار بهعناوینمختلف درجاها و ایضاً فستیوالهای مختلف برای کودکان کارمی کتیم؛ و نام خود را هم متخصص تئاتر و نمایش کودک و نوجوان مینهیم.
بهراستی چرا حضرت رسول (ص) و مولانا میگویند باید با کودکان زبان کودکی بگشایی منظورشان چیست؟
مثل همیشه ناچاریم خودمان پاسخ بگوییم. زبان کودکی درواقع همان زبان الهی است. همان زبان پیامبران است. همان زبان بدون دروغ، زبان راستی و صداقت، زبان پاکی و سادگی وبی پیرایگی، زبان عشق و دریک کلام زبان درستی راستگفتاری و راست اندیشی وراست کرداری است. همان زبان اولیا و پاکان. زبان بیگناهان. زبان و جسم و روحی که گناهی مرتکب نشده ما باید ابتدا چون کودک شویم. چون او پاک و بدون دروغ، بیشیلهپیله، باید چون کودکان پاک وبی گناه شویم معصوم و ساده وراست کردار آنگاه میتوانیم آرامآرام آنان را درک کنیم و فهمیم و به دنیایشان گام نهیم. پس آنگاهکه درکشان کردیم میتوانیم زبانشان را بازشناسیم آنگاهکه اینگونه چون کودکان شدیم بدون دغدغه و عاری از تمایلات دنیایی و مادی و حسرت و حرس و آز و شهوت میتوانیم زبان کودکی امان را بگشایم پس آنگاه زبان آنان را نیز بازخواهیم شناخت و میتوانیم به زبان و تفکر و اندیشه آنان صحبت کنیم چون کودکان از همه ما به خدا نزدیکترند و زبانشان انسانی و الهی و… و این کار آسانی نیست به همین دلیل میگویم که چگونه کسانی به خود اجاره میدهند و هی تند تند نمایش کودک کار میکنند و کسانی هم این نمایشها را تائید را رد میکنند. افرادی که خود اسیر لابیگری و باندبازی و گروهگرایی و دهها مطلب دیگر. هستند این اظهر ومن الشمس است اگر کسی کارش و فکرش و نظرش درست و صحیح و بهدوراز غرض و مرض باشد و انسان پاک فکر و پاک دستی باشد چه اجباری است که مثلاً با تغییر یک مدیر در رأس یک تالار یا یک اداره یا یک شورای آن آدم خوب و درستکار و کارشناس مورد وثوق عوض شود؟ پس خانه از پایبست ویران است. امروز بنده مدیر یک تالار کودک شدم دوستان خودم و گروه خودم را میآورم فردا همین بنده رفتم در رأس مثلاً شورایی خاص قرار گرفتم باز همان دوستانم را میآورم حال اگر مدیر گروه یا رئیس یک دانشگاه هم شدم باز همان دوستان همهفنحریفم را با خود میآوریم و این است که کار ما بجای درستودرمانی نمیرسد این بلای خانمانسوز و فرهنگ سوز باندبازی و گروهگرایی و مافیا بازی در تمام شئونات تئاتر و ایضاً تئاتر کودک و نوجوان رخنه کرده است. ما حتی اجازه نمیدهیم که تخیل و خلاقیت کودکانمان تحریکشده و خود به غور بپردازند اصلاً کارهای کوک و نوجوان ما اینگونه نیست بعضی از کارها که تکلیفشان با خودشان و با مقطع سنیای که برایش کار میکنند هم معلوم نیست؛ یعنی هم کار کودک هستند هم کار نوجوان هم کار بزرگسال و نه کار کودکاند و نه کار نوجوان و نه بزرگسال. ماندهاند پادرهوا اما در تالارهایی که مخصوص نمایشهای کودک و نوجوان است اجرا میروند.
ما اصلاً مثلاً فانتزی را در کار کودک هنوز نمیدانیم چیست؟ یا کار موزیکال فانتزی با پرد اکشن خوب نمیدانیم چگونه است میخواهیم با کمترین هزینه و یکمشت یولونیت رنگشده و لباس رنگی و موسیقی انتخابی شاد و ترجیحاً بازیگران کمتر کار کودک کنیم تا سود بیشتری ببریم؛ یعنی پول حرف اول را میزند آنوقت میخواهیم کار کودک و نوجوان خوب هم انجام دهیم واهمه مهمتر زبان کودکی هم بگشاییم عجب! مثلاً نمایش لافکادیا را صدبار اجرا میکنیم یا حسنک کجایی و بز زنگوله پا و حسنکچل و بزبزقندی و ماه پیشونی و سیندرلا و کلاه قرمزی و … اینها را بارها به شکلها و اسامی مختلف بخورد بچههای بیگناه پاک میدهیم حالا غافل از اینکه مثلاً ادبیات غنی در پشت سرمان داریم که میتواند منابع پربار و ارزشمندی را در اختیارمان بگذارد اما بهطرف آنها نمیرویم چون سخت است باید رویشان کارکنیم اندیشه نماییم تفکر ژرف و عمیق و دیدی بازمیخواهد باید اولاً این ادبیات را بشناسیم و بتوانیم از جنبههای گوناگون تحلیلش کنیم بعد آن را بهصورت نمایشنامه درآوریم. این کارها مطالعه درست و پیگیر میخواهد مطالعه کار سختی است آنهم بهصورت درست و علمی دراماتیک و ژرف باید بتوانیم آنها را بهصورت نمایشنامه دراماتیزه شده ویژه کودک و نوجوان دربیاوریم بعد به لحاظ کارگردانی بتوانیم کارش کنیم و…خب اینها سخت است و ما اهلش نیستیم کار کودک هنرمند استخواندارمی خواهد که ما نیستیم ما همهاش بااستخوان وزنمان پنجاه کیلو بیشتر نیست و کار کودک سنگین است ما نمیتوانیم وزنهاش را بزنیم همین بز زنگوله پا و سیندرلا و …این چیزها خوب است دیگر بچهها میخواهند فوقش یک ساعت شاد باشند و بخندند مگر کلاس درس است. و اینگونه است که کارهای کودک و نوجوان ما واقعاً کودکانه میشود. حال چاره چیست؟ ابتدا باید از متن و بازخوانی متون شروع کرد. متنهای تکراری یا شبیه به هم و متونی که بانامهای مختلف اما موضوعها و داستانهای تکراری و کلیشهای که بارها اجراشدهاند باید کنار گذاشته شوند. میباید به متونی که از منابع ادبی خودمان نوشتهشده بهاداده شود. سپس بازخوانها بازبینها درست انتخاب شوند و به هرکسی متن برای بازخوانی داده نشود و هرکسی را به بازبینی نمایشهای کودک نفرستیم یادمان باشد کسی که مثلاً کار کودک کرده است دلیلی ندارد که بازبین یا بازخوان خوب و قابلاعتنایی باشد چراکه شاید در تمام این سالها بهاشتباه و ضعیف کارکرده؛ و کسی هم تصحیحش نکرده است. دعوت از منتقدینی که درزمینهٔ کودک و نوجوان کارکردهاند منتقدین استخواندار که در این زمینه امتحانشان را طی سالیان پس دادهاند این مورد هم نباید خاص گروه ویژهای گردد؛ و به باندبازی تبدیل شود. باید حتی جلسات نقد بررسی برای این کارها اجباری شود تا گروهها نقاط ضعف و قوت خود را دریابند. بدون نقد درست و حرفهای راه بجایی نخواهیم برد. این را دنیا قرنهاست که میداند. برچیدن دوستبازیها و گروهگراییها و… در نوبتهای اجرا و تصویب متون و بازبینیها و… یادمان باشد هرآنگاه که خدایناکرده شوراهای ما در بخش نظارت و ارزشیابی و کارشناسی و…به بلای دوست بازی و گروهگرایی و مافیا بازی و باندبازی دربیفتد دیگر امیدی به هیچگونه تئاتری نخواهد بود. باشد که اینگونه چراغی فراسوی تئاتر و نمایش کودک و نوجوان برافروزیم.
ایران تئاتر – سید علی تدین صدوقی