نگاهی به نمایش هملت پشتکوهی
تئاتر آنلاین: بالاخره با گذشت دو سال از شرایط سخت کرونایی، چراغ پلاتوی آفتاب به همت دست اندرکاران تئاتر استان هرمزگان و با نمایش هملت پشتکوهی روشن شد. تردید ندارم که دیگر کارگردانان بنام تئاتر استان نیز در این فرصت دوساله، با مطالعات بیشتر و انتخاب سوژه های بهتر، در این عرصه فعال بوده اند و پس از پایان نمایش هملت پشتکوهی، کارهای خود را ارائه خواهند داد.
ابراهیم پشتکوهی کارگردان زبردست هرمزگانی این بار ما را به دههی شصت حوالت میدهد تا بحرانهای خانوادگی و اجتماعی برآمده از انقلاب و جنگ را رونمایی نماید. و با تلنگر به نسلی که از این ماجراها به دور بوده است،یادآور شود که بر سر نسل پیشین چه آمده و چهها گذشته است. شاید با این باور،توقع کمتری از والدین خود داشته باشند و گاه به آنان حق دهند که نسبت به پارهای امور واکنش نشان دهند.
کارگردان در این نمایش،بدون اشاره به اوضاع سیاسی آن دوران،ناهنجاریهای فکری و چالشهای اخلاقی درون خانواده را پردازش میکند. هر چند از گفتمان موجود در صحنهی تئاتر میتوان به فرایند چالشهای سیاسی و اجتماعی ناشی از نگاه ایدئولوژیکی حاکم بر جامعه نیز آگاهی یافت.
پشتکوهی با مروری بر رویدادها و مشاجرات خانوادگی در اوائل دههی شصت،با توجه به پرجمعیت شدن خانوادهها و تکثر آرا و عقاید ساکنان خانه و تنشهای حاصل از آن،به فروریختن اقتدار پیشین والدین خصوصا پدر و جابجایی قدرت در نهاد خانواده اشاره میکند. و از سوی دیگر مشکلات و دغدغههای نسل برآمده از انقلابات را بازتولید میکند.
در این دوران،پسران بزرگ خانواده،با ظهور افکار و اندیشههای مارکسیستی و موفقیتهای نسبی این تفکر در پارهای جوامع،از عقاید مذهبی و دینی جامعه فاصله گرفته و اندیشههای سنتی پدر و مادر را برنمی تابند. و درصدد بازآفرینی نقش خود در عرصههای اجتماعی و سیاسی هستند. اما دختران آن عصر که دوران تحول و تغییر را به کندی سپری میکنند؛ با اندیشههای نو روزگار سر آشتی نداشته،ذهن و زبانشان هنوز درگیر مسائل ازدواج و امور اقتصادی خانواده و تربیت فرزندان است. و در درگیریهای خانوادگی،بیشتر جانب پدر و مادر خود را میگیرند.
در فضای نمایش،اعضای خانوادهی متوسطی حضور دارند که هم دغدغههای فکری و انحرافی جوانان،دیگر اعضا را رنج میدهد و هم مشکلات اقتصادی و مالی گریبانگیر آنهاست. پدر در این خانواده اقتدار پیشین خود را از دست داده است و مادر با نگاه عاطفی و بروز عقاید خرافی،شاهد فروپاشی خانواده در مواجهه با مشکلات درونی است. هوو نیز بدون آن که مورد بی مهری اعضای خانواده قرار بگیرد،بخشی از ماجرا را رصد میکند و گاه بر فرزندان به خاطر بی احترامی به والدین شورش میبرد. پسران هم با جسارت تمام در پی به کرسی نشاندن اهداف و عقاید خود هستند. دختران هم این قدر به مسائل پس از ازدواج گرفتارند که فرصت همراهی با والدین را ندارند جز این که گاه با خنده یا گریهای تسلی بخش دل آنها باشند. در هر صورت،مشاجرات لفظی و رویدادهای تلخ چنان دامنگیر این خانواده شده است که تماشاگر نیز به همراهی و اشک ریختن دعوت میکند.
تصور میکنم که جناب پشتکوهی موضوع نمایش را خیلی پرتراژیک جلوه داده است. گویا مشکلات چند خانواده را یکجا بیان میکند. از طرفی نوع این کشمکشها و منازعات به اوائل دههی شصت مربوط میشود که هنوز خانوادهها درگیر افکار مارکسیستی فرزندانشان بودند ولی با پخش قسمتی از سریال «سالها دور از خانه» و همچنین در دیالوگی،تاریخ ماجرا را به سال ۶۹ یعنی اواخر این دوره حواله میکند. از سوی دیگر روایت داستان به صورت خطی دنبال نمیشود و گاه دچار نوعی کژتابی است. مثلا مادر هامون در بیان آغازین میگوید:فرزندش در بیمارستان در انتظار عمل است و نیاز به پول دارد. از این رو افراد در صدد رفع مشکل او هستند اما در پایان میگوید:او در کماست و پس از مرگش اعضای بدن او را اهدا کردهاند. پارهای از مسائل هم گنگ و مبهم پیش میرود. از باب نمونه،مخاطب در نمییابد چرا روابط محترم و همسر کمیتهاش دچار تنش میشود و چه حادثهای منجر به بدبینی نسبت به محترم شده است.
البته من با عنوان نمایش هم مشکل دارم اما در گفتگوی کوتاهی که پس از اجرا،با کارگردان داشتم اظهار داشت:وجه تسمیه نمایش بیشتر جنبهی تماتیک دارد و هملت میتواند هر کدام از تماشاچیان باشد که با حادثهای پرتراژیک روبه روست. برخی گفتهاند که هملتخود من هستم که این نظر دقیق نیست.
ایران تئاتر _ عباس فضلی