سانسور امری غیرقانونی و خیانت به قانون اساسی است
به گزارش تئاترآنلاین، سومین نشست از سلسله نشست های تخصصی حقوق تئاتر با موضوع ممیزی یا سانسور در تئاتر ایران، شامگاه 19 شهریور ماه در سالن استاد جوانمرد خانه تئاتر برگزار شد. در پنل این نشست دکتر قطب الدین صادقی، شهرام گیل آبادی رئیس کانون کارگردانان، وحید آگاه حقوقدان و مشاور حقوقی کانون کارگردانان و محمد رحمانیان نویسنده و کارگردان تئاتر حضور داشتند. بهزاد فراهانی، محمدامیر یاراحمدی، محمود رضا رحیمی و مژگان خالقی در جایگاه سخنرانان این نسشت قرار گرفتند.
بهزاد فراهانی به عنوان اولین سخنران این نشست حول موضوع سانسور در تئاتر گفت:
«آنچه الان میگویم تجربه ای است که در این چهل و سه، چهار سال در اجراهایی که داشتم به دست آوردم، من کارهایی که خودم مینویسم را میتوانم کارگردانی کنم و هرگز سراغ کار دیگری نرفتم و در تمامی کارهایم با پدیده سانسور یا همان ممیزی سر و کار داشتم. و مساله ای که با آن سر و کار داشتم، مساله عدم درک شوراهای نظارتی است که آمدند و راجب متن داوری میکنند.»
او در ادامه اضافه کرد: «سه، چهار تجربه دارم که برای دوستان جوان میگویم و بعد جمع بندی کوچکی خواهم داشت. من اجرایی داشتم که پرده اول آن که اجرا شد، پرده دوم رواجازه اجرا ندادند، وقتی گفتیم چرا، گفتند برق رفته، و وقتی گفتیم با فانوس هایمان اجرا رو ادامه میدهیم، گفتند ما امنیتش ر نمیتوانیم تامین کنیم. وقتی همه تماشاچی ها بیرون آمدند دیدند برق هست و ما در سوگ اجرای نمایش مفتش نشستیم.»
فراهانی در ادامه گفت: « در خانه دو سند دارم که اسناد خوبی نیستند و برای دو دوره مختلف اند. من با دو رییس جمهور و دو وزیر راجب تئاتر گپ و گفت داشتیم برای مسایل صنفی، و هر دو گفتند ما نمیتوانیم به شما پول بدهیم که شما علیه ما کار به روی صحنه ببرید.
یکی از وزرای ارشاد که همشهری من هم هست و در بسیاری از جاها درباره مسائل خانه تئاتر و انجمن نمایشنامه نویسان به ما کمک کرد ، یک بار به من گفت: شما به جای اینکه روی صحنه کارتون رو به اجرا ببرید و از اون تحلیل داشته باشید، تحلیلی هم داشته باشید از نگاه حاکمیت به کار تئاتر ، وقتی این تحلیل رو داشته باشید متوجه میشید که اصلا نیازی به شما نیست.»
او اضافه کرد: « برای نمایش فیروزه که در تاتر شهر اجرا شد، سندی دارم که به ما دستور 60 و چند مورد حذف داده شده بود. مثلا در جایی از نمایشنامه میگوید: آقای فلانی فارغ التحصیل ادیک فرانسه و گفتن این رو حذف کنین و وقتی من گفتم چرا این رو باید حذف کنم، مگه چه ایرادی داره ، گفتن ما نمیدونیم این دانشکده کجاست و نمیدونیم این دانشکده ، دانشکده ای مارکسیستی باشد یا نه و لذا این باید حذف شود. من بهشون گفتم میخواین بدونین این دانشکده کجاست، و گفتن نه…»
مورد دیگر هم شعری بود از یک شاعر معاصر که میگوید: من هم ره تحصیل تمول چو دانم/ اما چه کنم آنچه مرا هست تورا نیست…گفتن حذف کنین، گفتیم چرا اینکه شعر شاعر فارسی است، گفتند نه این اشاره به آقای رفسنجانی است.
یه جای دیگه آورده بودیم: که تاریک خاطران همه در ناز و نعمتند/ ای روشنی ابر تو بر ما بلا شدی…گفتن بزنید، گفتیمم چرا؟ گفتن این به همه دولتمردان لطمه میزنه…»
بهزاد فراهانی در ادامه گفت: «در تمام این سالها چیزی که روشن است این است که منِ درام نویس وقتی میخواهم چیزی بنویسم باید این چالش را با خودم داشته باشم که وقتی میخوای موضوعی انتخاب کنی تا چه اندازه زیر گیوتین این دوستان میرود. هیچ درام نویسی در انجمن نمایشنامه نویسان نیست که یک خط دیالوگ بنویسد و به فکر این نباشد که این واژه، این ترکیب، این طنز، در مواجه با نیروی سانسور چگونه خواهد شد…
نسل جوان به یاد ندارد ولی زمانی بود که واژه عدالت، عشق، انقلاب، دگرگونی و تمامی اینها در دهه 60 در کارهای ما سانسور میشد.»
فراهانی در ادامه موضوع سانسور در تئاتر به مشکلات دیگری در اجراها پرداخت و گفت: «قبلا با وجود سانسور به اجراها کمک میشد ولی الان جدا از سانسوری که بر اجرا میرود ما باید 25 تا 30 درصد از فروش را هم به سالن بدهیم به خصوص سالن های دولتی.
اولین حرفی که از مسئول میشنویم این است که بگو ببنیم آرتیست معروف تو کیه، توی تئاتر چه کسی معروف تر از خودم؟! ما در تئاتر برای تماشاچی تئاتر اجرا به روی صحنه میبریم، در گذشته ما برای بازی به سینما نمیرفتیم. یک بازیگر تائتری عار میدانست و برای بازی به سینما نمیرفت.»
او اضافه کرد: «وقتی 60 مورد از یک متن حذف میشود دیگر چیزی از آن نمی ماند، و از طرفی بازیگر هم خسته میشود. اول اینکه از لحاظ قانون اساسی این ممنوعه ، خیانت به قانون اساسیه که تو میای کار من رو میبینی و سانسور میکنی. اینکه برای سانسور کردن میای غیرقانونی است، ما اگه تن میدادیم به این قضیه چون زورمون نمیرسید، و این مساله پذیرفته شد که سانسور بخشی از کاره ولی این نمیشه که هرچی آدم بیسواده بفرستین سر کار من. در رادیو آرتیستهایی بودن مثل اکبر مشگین یا رامین فرزاد که من یه بیت شعر رو که میخوندم، اونها بیت بعدی شعر رو می خواندند، یا یه جمله ای رو تصحیح میکردند، یعنی انقدر باسواد بودند. این نوع نگاه به تئاتر فرهنگ مارو زخمی و خونین میکند. ولی سانسور همیشه رشد کرده و ما همیشه تحمل کرده ایم.
این نوع نگاه به تئاتر، دستاوردهای تاریخی ما لطمه میزند و ما به جایی میرسیم که دیگر ابزاری برای کنترل نسل جوان نداریم.»
فراهانی در انتهای سخنان خود اضافه کرد:«چو تیره شود مرد را روزگار/ همه آن کند کس نیاید به کار
خب ما نسل جوون رو باید در همه ی زمینه ها در شعر و ادبیات هنر باید یاری کنیم، ما نسل جوانی داریم که خوب میننویسن و اگر نوشته شون یک بار اجرا شود برای بعدی بهتر مینویسند ولی الان حتی به خود ما اجازه اجرا نمیدهند
من فکر میکنم که باید منتظر بشیم که دوستان عقلشان زیادتر شود و به این واسطه دانششان هم افزایش یابد.»
استاد بهزاد فراهانی سخن خود را با این جمله به پایان رساند:«کی میخوای اینو درک کنی که تئاتر تو، به درد این کشور نمیخوره…»