یادداشت: تئاتر با چشمانِ باز باز
ارمغان بهداروند: هنر، محصول زماناندیشی و نتیجهی فرسایش ذهن مولف در چرخهی زمانی آفرینش اثر است و البته در این چرخه، پدیدهی ایجاد شده میتواند به عنوان سندی از چگونگی تاریخی عصر هنرمند محسوب گردد و برای کشف مختصات اجتماعی، مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد. برای شناخت هر اثر هنری و درک ظرفیتها و توانمندیهای ذاتی و اکتسابی آن و تلاش در جهت ترویج و تقویت این اسباب، فراهم نمودن زمینههایی پیرامون آن اثر ضرورت دارد.
تئاتر به شهادت آثاری که فرصت متولد شدن را به دست آوردهاند از لایههای چندگانهای برخوردار است که خودآگاه و ناخودآگاه از بستر ذهنی نویسنده و در ادامه کارگردان متجلی شدهاند و مخاطبان این پدیده بر اساس پذیرش و توان فکری و احاطهی تجربی خود با آن ارتباط بر قرار مینمایند و از اکتشافات و استخراجات عینی و ذهنی ایجاد شده، لذت میبرند. تئاتر امروز، نمایش جریان اجتماعی است و با تأثر گرفتن از فضای پیرامونی خود، به تألیف اجتماع میپردازد. اجتماعی که در بسیاری از روحیات و آداب و سنن خود، ریشه در عقبههای تاریخی دارد. از این روست که در سیر فرآیند هر پدیده تئاتری، میتوان نشانههای اجتماعی و اعتقادات هر ملتی را بازیابی نمود. فرآیندی که با رمزگشایی از پدیدههای پیچیدهی سیاسی اجتماعی همچون منش حکومتها، رویهی انقلابها، جنگها و تحولات اجتماعی، آرمانها و آرزوهای خود را دنبال مینماید.
سه نمایش «هیچکس نبود بیدارمان کند»، «تونل» و «سه جلسه تراپی» از جمله آثاری هستند که در طی هفتههای اخیر اجرا شدهاند. آثاری که با تمرکز بر رفتارهای اجتماعی و اثربخشی رویدادهای اجتماعی بر تحولات و نابسامانیهای پس از خود، پدید آمدهاند و مصرانه در تلاشند تا مخاطب خود را با آموزههای تاریخی روبهرو نمایند و بحرانهای روزگار خویش را با کلید بازخوانی گذشته و عبرتآموزی، آسیبشناسی نمایند.
پیام دهکردی در نمایش «هیچکس نبود بیدارمان کند» با تمرکز بر نظام ارتباطی خانوادهای در اقلیم لرستان که میتواند تمثیلی از حکومت پهلوی باشد، کنش شخصیتهای نمایشنامهی خود را در روزگار کودتای 28 مرداد و امیدها و نومیدیهای پس از آن بازتاب میدهد. تنوع شخصیتها و کارکردهای ارتباطی میانی که بر اساس گزارههای عشق، تضاد، سنت و بالاخره جداسریهاست، تعریضی هوشمندانه به دلایل ناکامی ملیگرایان در اتفاق کودتای 28 مرداد است که میتواند مصداقی برای پذیرش متقابل تفکرات سیاسی در روزگار ما و افزایش آستانهی تحمل اقلیتها و اکثریتهای سیاسی در مواجههی با یکدیگر باشد.
سیامک احصایی نیز با اجرای نمایش «تونل» تأثیر پدیدهای به نام جنگ را در آسیبهای روانی جامعه بررسی مینماید. جنگی که سالهاست به پایان رسیده است و غبار زمان بسیاری از تکانههای روانی آن را به فراموشی سپرده است اما این نمایش با آگراندیسمان سربازی که کابوسهای جنگ را نتوانسته است فراموش کند و بیمارگونه در مرز اضمحلال قرار گرفته است، در تلاش است تا دامنهدار بودن بسیاری از آسیبهای اجتماعی جنگ و ضرورت توجه به آسیبدیدگان آن را یادآوری نماید. اصرار بر باقی ماندن در صحنهی جنگ و عدم پذیرش واقعیت موجود که با به نمایش گذاشتن پوتینها و لباسهای جنگی که در فضای پیرامونی صحنه چیدمان شدهاند، بیانگر احاطهی متمادی جنگ بر شخصیتهای نمایش است. احصایی با بهرهمندی از متن «فارس باقری» ضمن اشاره تلویحی به رویدادهای جنگ تحمیلی، از فقدان نوشدارویی که آرمانهای مجروح بازماندگان جنگ را بهبود بخشد، گلایهمند است.
و بالاخره «افسانه ماهیان» با اجرای متن «سه جلسه تراپی» نغمه ثمینی، موضوع نابهنجاریهای هویتی را با معرفی دو شخصیت بیمارگونه که به یک تراپیست مراجعه نمودهاند، بررسی مینماید. در این اثر نیز جامعهی پیرامونی و کنشهای اجتماعی، آفرینشگر رفتارهایی هستند که هویت افراد را نشانه گرفتهاند. نویسنده با اعتراض به شخصیتهایی که با بیتفاوتی نسبت به حقوق خود و تضییع و تعدیهای صورت گرفته، زایش ناگزیر شخصیتهایی را یادآوری مینماید که متهورانه در جستجوی مصادرهی حقوق دیگران گام برمیدارند. در این نمایش جامعه از آن جهت بازخواست میشود که با سکوت در برابر کسورات و عوارض اجتماعی و بیتوجهی به اصالتها و هویتها، زمینهی بحرانزدگی را در جامعه فراهم مینماید.
همزمینهگی این سه نمایش از آن رو قابل توجه است که هنر نمایش، بیش از پیش، ضرورت تنیدگی اجتماعی خود را دریافته است. نمایشی که با چشمان باز باز، جامعهی روزگار خویش را رصد مینماید و با بهرهگیری از تجربیات تاریخی، روزگار بسامانتری را آرزو میکند.
اکنون قاطعتر میتوان گفت که معادلات اجتماعی هر عصری، آفرینشهای هنری آن عصر را متاثر مینماید و چنین تاثیری البته تاثیری است که هنرمند، ناخواسته و بیاطلاع آن را در متن اثر خود وارد مینماید و در این روند اگر از او در خصوص چگونگی این فرآیند توضیحاتی درخواست شود، شاید آن را انکار کند. به هر شکل اما آنچه حقیقت دارد این است که هر هنرمندی، اثرش از جامعهای که در آن آمد و شد دارد، القاپذیر است. بنابراین یادآوری تئاتری که در حداقل انتظارات، باید روح پرسشگری و چراییطلبی را ترویج نماید، میتواند سطور پایانی این متن باشد.