«روزهای بیباران»؛ مواجهه با تنهایی، عشق و انتخابهای وجودی
به گزارش تئاتر آنلاین؛ سید سوران حسینی در یادداشتی درباره نمایش «روزهای بیباران» به نویسندگی و کارگردانی امین بهروزی بیان کرد، داستانی عاشقانه و فلسفی درباره انتخابها و خلأهای زندگی انسان است. این اثر با تمرکز بر چند واژه ساده اما پرمعنا، مسیر سرنوشت شخصیتها را شکل میدهد و مخاطب را به تأمل درباره عشق، فقدان و تأثیر تصمیمها بر زندگی دعوت میکند. هر تصمیم انسانی همچون بارانی است که زمین وجود را سیراب میکند یا روزهای بیباران را رقم میزند.
شخصیت اصلی نمایش، پوریا، با غدهای در سر روبهروست؛ اگر عمل جراحی کند، حافظه و خاطراتش، از جمله عشق به همسرش، پاک میشود و در غیر این صورت، مرگ در انتظار اوست. این موقعیت نمونهای از تصمیمگیری تحت فشار و مواجهه با ریسکهای وجودی است؛ مسئلهای که در روانشناسی شناختی و علوم اعصاب مرتبط با هویت و نقش حافظه بررسی میشود.
مهرداد، دوست صمیمی و پزشک پوریا، عاشق باران است و او را از دست داده؛ نمادی از تعهد، دوستی و عشقهای ناتمام. شبنم، همسر پوریا، عمق عشق و وفاداری بیچون و چرا را نمایان میکند و نشاندهنده تحمل رنج ناشی از تنهایی و فقدان است. آوا، شخصیتی که به تنهایی روی آورده، نمادی از مواجهه با خلأ درونی و انزوای اجتماعی در دنیای مدرن است و همچنان در گذشته سیر میکند.
تمام شخصیتها با تنهایی و فقدان روبهرو هستند؛ این مواجههها لایههای مختلف زندگی انسان را آشکار میکنند و پرسشهای فلسفی و روانشناختی درباره معنا، هویت و ارزش زندگی را برجسته میسازند.
نمایش با طراحی صحنه مینیمال (سه صندلی ساده، نور تخت و بدون موسیقی) تمام تمرکز را بر روایت، شخصیتها و تصمیمهای اخلاقی و انسانی قرار میدهد. تکرار آگاهانه میزانسنها، یادآور چرخه بیپایان روزها و بخشی جداییناپذیر از زندگی انسان است.
«روزهای بیباران» نه به اغراق و نمایشگری بیرونی پناه میبرد و نه با پیچیدگیهای غیرضروری بار خود را سنگین میکند؛ بلکه با سادگی و صداقت، تماشاگر را با پرسشی بنیادین روبهرو میسازد: میان بودن یا نبودن، حافظه یا فراموشی، عشق یا تهیبودن، کدام را انتخاب خواهیم کرد؟ این پرسش یادآور سؤال هملت است که «بودن یا نبودن مسئله این است».
اگر این اجرا را با جامعه امروز تطبیق دهیم، میتوان به نکات زیر اشاره کرد:
-
تنهایی و انزوای اجتماعی: فشارها و فاصلهگذاری اجتماعی بحرانهای روانی مانند اضطراب و افسردگی را تشدید کرده و نمایش بهطور نمادین این تجربهها را بازتاب میدهد.
-
هویت و حافظه: حافظه نقش بنیادین در شکلدهی به هویت و روابط انسانی دارد؛ از دست دادن خاطرات حتی در مواجهه با زندگی فیزیکی میتواند ماهیت وجود فرد را تحت تأثیر قرار دهد.
-
مسئله اخلاقی و اجتماعی تصمیم: انتخابهای فردی پیامدهای گسترده انسانی و اجتماعی دارد و نمایش با طرح این چالش، بیننده را به تحلیل اخلاقی و اجتماعی دعوت میکند.
نمونههایی از آثار مشابه که میتوان به آنها اشاره کرد:
-
«مرگ ایوان ایلیچ» اثر لئو تولستوی: بازتاب فقدان گذشته، مرگ و پیامدهای اجتماعی.
-
«باغ آلبالو» اثر آنتون چخوف: بازتاب از دست دادن فرصتها و مواجهه با تغییرات اجتماعی.
-
«هملت» اثر ویلیام شکسپیر: پرسش بنیادین درباره بودن یا نبودن و انتخابهای انسانی.
«روزهای بیباران» اثری ایرانی است که دغدغهای جهانی را با نگاه علمی، اجتماعی و انسانی پیش روی مخاطب میگذارد و اهمیت فرهنگی و اجتماعی آن را پررنگتر میکند. این نمایش با فضایی شاعرانه و طراحی صحنه مینیمال، مخاطب را به تجربهای عمیق، تأملبرانگیز و انسانی درباره زندگی، انتخاب و عشق دعوت میکند و در عمارت هما روی صحنه است.