» آرشیو مطالب » تو نباشی، تاسیان می‌شوم
آرشیو مطالب

تو نباشی، تاسیان می‌شوم

تیر ۱۰, ۱۴۰۴ 1

نشانه‌ها از همان ابتدا حکایت از سرنوشتی تراژیک داشت؛ از همان لحظه‌ای که شیرین به امیر پناه برد تا شاید تنهایی‌هایش مرهمی پیدا کند، در تک‌تک لحظه‌های عاشقانه میان‌شان بغضی جاری بود که به راحتی هم نمی‌شد آن را پنهان کرد.

تئاترآنلاین: با پخش قسمت نوزدهم «تاسیان» حالا کاراکترهای اصلی یک گام دیگر به سرنوشت محتوم خود نزدیک‌تر شده‌اند.

تینا پاکروان پیش‌تر در برنامه «اکنون» در تعریف تاسیان گفته بود: «تاسیان یکی از زیباترین و عمیق‌ترین واژه‌های زبان فارسی است که مفهومی فراتر از دلتنگی، حسرت، نوستالژی و اندوهی شیرین را در خود جای داده است. این کلمه، احساسی را بیان می‌کند که همه ما در مقطعی از زندگی تجربه کرده‌ایم؛ حسرتی برای گذشته، خاطراتی که دیگر بازنمی‌گردند و لحظاتی که تنها در ذهنمان زنده‌اند.

واژه‌ای که حال و هوای غروب جمعه را در خود دارد!» آن زمان نمی‌دانستیم که این تعریف را از لابه‌لای دیالوگ‌های قهرمان اصلی داستانش وام گرفته، امیر که با همراهی معشوق به خانه رویاهایش سفر کرده است، در لابه‌لای زمزمه ترانه‌ ماندگار «نوشو نوشو» ناگهان واژه تاسیان را به زبان می‌آورد و در پاسخ به سوال شیرین که جویای معنای این واژه می‌شود، از همین دل‌تنگی و حسرت می‌گوید و آدرس غروب جمعه را هم می‌دهد.

جامع‌ترین تعریف را اما زمانی به زبان می‌آورد که خطاب به شیرین، می‌گوید «تو نباشی، حال من تاسیانه» و این جمله را لحظاتی پیش از ورود مأموران به حریم عاشقانه‌شان می‌گوید. قسمت نوزدهم «تاسیان» را می‌توان نقطه پایانی بر لحظات عاشقانه و رویای مشترک امیر و شیرین دانست. حالا شیرین باردیگر خود را در مواجهه با سیل خشم پدر می‌بیند و امیر زیر آوار حسرت و بلاتکلیفی باید یک بار دیگر منتظر بودن را مشق کند.

جمشید نجات، به سختی می‌تواند با فرار تنها دخترش با پسری غریبه کنار بیاید و طبیعتا کینه‌ای بیش از گذشته از امیر به دل دارد. هر چند هما تمام تلاش خود را می‌کند تا عاشق و معشوق را به آینده مشترک‌شان امیدوار کند اما واقعیت متفاوت از آن چیزی است که او ترسیم می‌کند و سرنوشت این عشق از همان آغاز با طعم تاسیان رقم خورده بود.

اگر تعداد قسمت‌های سریال تینا پاکروان، همان ۲۲ قسمتی باشد که در پیش‌خبرهای اولیه اعلام شده بود، تنها سه هفته تا پایان روایت این داستان باقی مانده است. داستانی که غیر از دو شخصیت اصلی، باقی کاراکترهایش هم در موقعیت‌هایی بحرانی گرفتار شده‌‌اند؛ از سعید که عطش انتقام کورش کرده تا امید که به دام ساواک گرفتار شده است، از حاج‌رضا که سرنوشت هر دو پسرش، مستأصلش کرده تا حوری که هنوز نتوانسته باور کند دکتر رجب‌زاده با آن همه ابراز احساسات عاشقانه، در قتل همسر و فرزندش نقش داشته است. تا سه هفته دیگر، این شخصیت‌ها چه سرنوشتی پیدا خواهند کرد؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • ×