مروری بر تاریخچه نمایشنامه نویسی معاصر ایران
در این مقاله به بررسی کلی و چگونگی شکل گیری نمایشنامه نویسی به شکل معاصر و امروزی آن در ایران میپردازیم.
شروع نمایشنامه نامه نویسی به سبک غربی
پیشینه نمایشنامه نویسی در ایران به تقلید از ساختار اروپایی برای اولین بار منسوب به فردی به نام میرزا فتحعلی آخوندزاده است. او را بنیانگذار ادبیات نو در ایران و نخستین نمایشنامه نویس ایرانی می دانند. آخوند زاده متولد 1191 در آذربایجان است، وی در 22 سالگی به تفلیس رفت و با فن نمایش و نمایشنامهنویسی آشنا شد و خود به نوشتن نمایشنامههای اجتماعی و انتقادی پرداخت. آثار او اغلب به زبان ترکی آذربایجانی است که گاه به شعرهای فارسی مزین میشد. برخی از آثارش به روسی و فارسی ترجمه شدند. و پرمایهترین اثر آن یعنی «مکتوبات» به زبان فارسی نگارش شدهاست. مکتوبات را میتوان مقدمهای بر جریان روشنفکری در ایران دانست. آثار انتقادی آخوندزاده و میرزا آقا تبریزی مقابله جانانه ای بود با خرافات، خرافاتی که تاروپود دوران سیاه و فاسد قاجاری رو فرا گرفته بود. این حرکت رو به جلو ، یعنی تولد تئاتر ایران را باید بی شک مدیون تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دوران مشروطیت دانست. در همین راستا هنر نمایش ما تا آن جا پیش رفت که در همان ایام روزنامه «تئاتر ایران» منتشر شد و در آن نمایشنامه هایی هم به شکل تألیف و هم به شکل ترجمه و اقتباس نوشته می شد و قرار میگرفت.
اما نخستین فردی که نمایشنامه نویسی به زبان فارسی را آغاز کرد میرزا آقا تبریزی است. آثار او بیشتر به نقد روابط اجتماعی موجود و ساختار حاکم در جامه میپرداخت.
تاسیس دارلفنون و کمک به گسترش تئاتر در ایران
تاسیس مدرسه دارلفنون در سال 1229 شمسی در تهران و اولین مدرسه ای که آموزش به سبک غربی از آن آغاز شد. همین امر باعث بروز استعدادهای برجسته علمی فرهنگی در آن دوران گردید. با افتتاح دارالفنون، نهضت ترجمه در ایران شکل
گرفت و بسیاری از آثار ادبی و علمی دنیا به زبان فارسی ترجمه شدند. در همین روند، ترجمه درامهای اروپایی از جمله آثار “مولیر” مورد عنایت علاقمندان واقع شد. نخستین نمایشنامه ای که از این نویسنده و نمایشنامه نویس شهیر به زبان فارسی برگردانده شد، «گزارش مردم گریز» به همت میرزا حبیب اصفهانی بود.
عصر مشروطه
به دنبال گشایش فضای فکری و اندیشه های سیاسی در این دوره ازتاریخ کشور، تئاتر سیر صعودی خود را در پیش گرفت. چهره های ادبی متعدد و گروههای نمایشی تئاتری گوناگونی در این برهه ظهور کردند و تئاترهای بسیاری را روی صحنه بردند. میرزا احمدخان کمال الوزاره و مرتضی قلی خان ارشاد دو تن از چهره های سرشناس و مبارز دوران مشروطیت هستند که در جهت گرایشات سیاسی خود، دست به کار نمایشنامه نویسی شدند. عصر مشروطه دوره ای بود که گروه های آزادیخواه و مخالف نظام پوسیده وقت با اجرای نمایشنامه هایی تئاتر ملی ما را بنیان گذاشتند، کسانی مثل محقق الدوله، مزین الدوله، مشیر همایون و سیدعلی خان نصر. این دوره، یعنی «تئاتر مشروطیت» نزدیک به نیم قرن سنگ بنایی به حق مطمئن برای تئاتر امروز ما شد، دوره ای که در سال ۱۲۹۹ یعنی با آغاز حکومت رضاشاه به پایان رسید و پس از آن مرحله جدید و پرباری در نمایش ایران آغاز شد.
تحولات تئاتری در دوره رضاخان
با انقراض سلسله قاجار و به قدرت رسیدن رضا خان، جریان های ادبی متاثر از فضای باز سیاسی و روشنفکری آن زمان به وجود آمد که همگی به پیشرفت عرصه تئاتر و رسیدن به آنچه ما امروزه در اختیار داریم منجر شد. همین تمرکز افراطی او بر ملی گرایی باعث شد تا ما حداقل در هنر تئاتر سود ببریم و از ترجمه و تقلید آثار غربی ها دست بکشیم. رجوع کنید به آثار نمایشنامه نویسان آن دوره تا ببینید به رغم ترس از پیگرد و شکنجه و تیغ سانسور نمایشنامه نویسان چگونه و با چه مهارتی به تاریخ و زندگی اطرافشان پرداخته اند، کسانی نظیر میرزاده عشقی، رضا کمال شهرزاد، یقیکیان، حسن مقدم، صادق هدایت و دیگران که آثارشان در عرصه زبان و فرهنگ کهن ایران حتی شکل پژوهشی به خود گرفته، بخصوص توجه به زبان اوستایی و ترجمه متون پهلوی. خب همه اینها سبب پیدایش درام ملی ما شد. جالب تر آن که برخی از ملیون و رجال پر نفوذ حکومتی هم مثل ابوالحسن فروغی یا ظهیرالدوله و یا علی اکبر سیاسی که نگاهی مثبت به اعتلای فرهنگ ایرانی داشتند از این سیر و نوع فعالیت های نمایشی حمایت می کند. تمرکز افراطیرضاخان بر ملی گرایی باعث شد تا حداقل در هنر تئاتر تحولاتی ایجاد شود و فعلالت این عرصه در آن زمان از ترجمه و تقلید آثار غربی ها دست بکشند. برای مثال با نگاه به آثار نمایشنامه نویسان آن دوره می توان دید که چگونه به رغم ترس از پیگرد و شکنجه و تیغ سانسور و با چه مهارتی به تاریخ و زندگی اطرافشان پرداخته اند. کسانی نظیر میرزاده عشقی، رضا کمال شهرزاد، یقیکیان، حسن مقدم، صادق هدایت و دیگران که آثارشان در عرصه زبان و فرهنگ کهن ایران حتی شکل پژوهشی به خود گرفته، بخصوص توجه به زبان اوستایی و ترجمه متون پهلوی. همه اینها سبب پیدایش درام ملی ما شده است . جالب تر آن که برخی از رجال پر نفوذ حکومتی هم مثل ابوالحسن فروغی یا ظهیرالدوله و یا علی اکبر سیاسی که نگاهی مثبت به اعتلای فرهنگ ایرانی داشتند از این سیر و نوع فعالیت های نمایشی حمایت میکردند.
در میان افرادی مانند عبدالحسین نوشین از نخستین افرادی بودند که دستاوردهای تئاتر غرب را با خود به ایران آورده و نسلی را آموزش دادند که باقیماندههای آنها نسلهای بعد تئاتر را تربیت کردند.
تئاتر ایران پس از پهلوی اول (1320 تا 1332)
این دوره از تئاتر ایران دوره ای تعیین کننده ای محسوب می شود. یکی از دلایل به سایه رفتن نمایشنامه نویسان در این دوران ـ تحت تأثیر فضای باز سیاسی ـ گشایش تماشاخانه ها و وفور اجراها در تهران و شهرهایی مثل رشت و تبریز و اصفهان و شیراز و مشهد بود. به عبارت دیگر تئاتر از حیطه «ادبیات» یا «ادبیات دراماتیک» در روزنامه ها و مجله ها بیرون آمد و به صحنه ها کشیده شد. تئاتر این دوره در واقع از بند زبان فاخر صرفاً ادبی و تغزلی خودش مثل منظومه های میرزاده عشقی یا میرزا ابوالحسن خان فروغی رها شد و به جایگاه اصلی خودش یعنی صحنه برگشت و به وظایف اجرایی پرداخت. در واقع هنر نمایش به صاحبان یا مخاطبان اصلی خودش تعلق گرفت که عامه مردم بودند. به همین دلیل در این دوازده سال بین سال 1320 تا 1332 ، تکنیک ها و تجربه های ارزشمندی به دست آمد. بازیگران، طراحان صحنه و بخصوص کارگردانان خلاقی مثل نصر و کاراکاش و کرمانشاهی و مهرتاش و حالتی و بایگان و استپانیان و نوشین و دریابیگی و ده ها نام دیگر ظهور کردند. دلیل دیگر کمرنگ شدن گرایش در نمایشنامه نویسی بی تردید همان طور که پیش از این هم اشاره شد ایجاد فضای باز در کشور بود تا گروه های نمایشی پیش از آن که به غنای زبان و یا ساختار و تکنیک های نمایشنامه نویسی اهمیت بدهند، بیشتر رو آوردند به انتقال پیام ها و مضامین اجتماعی ـ سیاسی. و دیگر مهم نبود که انتقال این مضامین با نمایشنامه های ایرانی صورت بگیرد مثل «ایرانی بازی» مقدم، «جیجک علیشاه» بهروز، «برای وطن» یقیکیان، «عشق و آزادی» فکری و یا صدها نمونه دیگر، یا حتی مهم نبود این مضامین و پیام ها با آثار کسانی مثل شکسپیر و مترلینگ و ایبسن و گوگول و موپاسان و سارتر و اسکار وایلد باشد. مهم مبارزه اجتماعی از راه هنر نمایش بود.
دوران تاریک پس از کودتای 1332
در این دوران پیکر تئاتر ایران مثل «تئاتر سعدی» که در آن سال به آتش کشیده شد، آتش گرفت و یکسره سوخت. سکوت و تاریکی مطلق حاکم شد. پیگرد و زندان و اعدام و مهاجرت و خانه نشینی جایگزین آن همه شور و اشتیاق بر صحنه ها شد. بخصوص در عرصه نمایشنامه نویسی همه چیز به نقطه پایان رسید. اگر هم خرده رمقی مانده بود در تئاترهای لاله زار تبدیل شد به اجرای کارهایی مثل «شاه عباس و درویش یوسف» یا «علی بابا و چهل دزد بغداد» پرویز خطیبی و همینطور آتراکسیون ها و واریته های مبتذل و نمایشک های ارزان و سرگرم کننده، با هنرمندان خنده سازی مثل تفکری و مجید محسنی و تعدادی پیش پرده خوان با سطح نازلی از لطیفه گویی های سبک و پیش پا افتاده. اما بعد از سه چهار سال کم کم در تئاتر آن زمان تحولاتی آغاز شد که نشانه ی شروع عصر جدیدی برای تئاتر ایران بود. این دوره جدید، نمایشنامه نویسی بدون هیچ پیوندی با نیاکان خودش راه تازه ای را آغاز کرد. و اولین دوره های نمایش نامه نویسی زیر نظر وزارت فرهنگ و به کمک افرادی مانند سعید نفیسی، دکتر نامدار و … آغاز گشت.
تعداد زیادی در آن زمان شروع کردند به نوشتن نمایشنامه کردند از جمله نصیریان، دیلمقانی، کاردان، سلحشور، صیاد، بزرگمهر و افراد دیگری مانند خانلری، دکتر جهانبگلو و شاهین سرکیسیان. ماحصل این تلاش ها رفته رفته نسل جدیدی در نمایشنامه نویسی را رشد داد که دیگر دچار بحران های یأس آمیز و سرخوردگی روحی نبودند، کسانی مثل ساعدی و رادی و بیضایی و نویدی و مفید و فراهانی و خلج و نعلبندیان و دیگران که راه درام ملی ما را پی گرفتند، کسانی که دغدغه هاشان بر خلاف دوره های قبلی توصیه های صرفاً سیاسی نبود، بلکه بر روانکاوی انسان تمرکز داشت.