شکاف بزرگ میان صحنهی تئاتر و دانشکدهها
ناصر حسینیمهر گفت: شرح دروس و سرفصلهای آموزشی براساس سه دهه پیش است که مختص همان دوران بوده است، حتی ما اصلا نمیدانیم که چه کسانی یا ارگان و نهادی این شرح درسها را تعیین کردهاند.
این کارگردان و مدرس تئاتر در دانشکده هنرهای زیبا در گفتوگو با ایسنا، درباره شرایط و وضعیت دانشگاههای هنری، تصریح کرد: به نظر من شرح وظایف و دروس دانشکدههای تئاتری هنوز تعریف علمی و آکادمیک نشده است، اگر هم تعریف شده، به سه دهه پیش برمیگردد. در حالی که نیازهای نسلهای گذشته با نیازهای نسل امروز کاملا متفاوت است.
انجمن ها و کانونهای دانشجویی از رونق افتاده است
وی افزود: امروزه میزان رشد و پیشرفت هر نظام اجتماعی با درصد حضور دانش آموختگان مراکز علمی آن جامعه سنجیده میشود. هر چقدر محیطهای آموزشی و پژوهشی هر کشوری از لحاظ علمی پربارتر باشد تاثیرات و ثمرات آن در امور کار و زندگی و رفاه مردم بیشتر خواهد بود. در این خصوص اگر نگاهم معطوف شود به فضای آموزشی تئاتر ایران، جای هیچ تردیدی نمیماند که فضای متشتت و نابسامان صحنههای امروز ما زاییدهی از معنا تهی شدن برنامههای درسی، کادر ضعیف و ناکارآمد آموزشی و همچنین فضای کنترل شده و امنیتی دانشکدههای تئاتری کشور است که بیشتر شباهت پیدا کرده به سیرکی برای رام کردن اسبان نجیب. شاید به همین دلیل است که دیگر انجمنها و کانونهای دانشجویی از رونق افتاده، کانونهایی که در همه دانشکدههای جهان اهرمی کارآمد برای ارتقاء سطح تحصیل و همچنین هدایت و مدیریت مراکز آموزشی محسوب میشوند.
تحصیل در رشته تئاتر در دانشگاهها بیفایده است
این استاد دانشگاه در ادامه گفت: برنامهریزی دانشگاهی بدون تردید باید مبتنی بر نیازهای جامعه و پاسخگو به ضرورتهای امروز در حیطه فرهنگ و هنر باشد. اگر جامعه به طور وسیع نیازهای تئاتری ندارد به این دلیل است که موانعی بر سر راه این رشته هنری به وجود آمده است و در لایههای مختلف، مردم امکان بروز و عرضه ندارند. حتی نگاهی تحقیرآمیز نسبت به آن وجود دارد، نگاهی که نسلهای پیشین تئاتری ما آن را تغییر داده و مردم با هنر تئاتر آشتی کرده بودند و تماشاگرانی تربیت شده بودند که هم برای سرگرمی سالم و هم در بهره بردن از لذتهای معنوی به سالنهای نمایش میآمدند و با تحصیل فرزندانشان در این رشته استقبال میکردند. اما امروز شاهدیم که بیمهری به تئاتر نه تنها در میان تودههای مردم رواج یافته بلکه قشرهای فرهیخته و به اصطلاح کتابخوان ما هم توجهای به تئاتر ندارند.
این کارگردان تئاتر تصریح کرد: به عقیدهی من در این شرایط سرشار از بی اعتمادی و سوء ظنها، تحصیل این رشته در دانشگاهها پرفایده نخواهد بود و دلسرد کننده است، مگر آن که دانشجو هیچ موقعیت و چشم انداز دیگری در زندگی جز گرفتن مدرکی به آسانی نداشته باشد، چه لیسانس، چه فوق لیسانس و چه «دکترا»، آن هم دکترهای صحنه ندیده. برای من واقعاً شگفتانگیز است که این کاغذپارهها در دنیای هنر چه ارزشی میتواند داشته باشد به جز وارد شدن در بازار کار غیرهنری یا پشت میز نشینی در شرکتها و ادارهها؟ و یا سرگردانی و سرخوردگی در خانواده و جامعه؟
جایگاه هنرمند و هنر تئاتر باید مشخص شود
حسینیمهر اظهار کرد: برای برنامهریزی رشتهی هنر تئاتر در دانشگاههای سراسر کشور، بیش از هر چیز مدیریت جامعه که در واقع همان دولت است، باید نقش و جایگاه این رشته را روشن کند و از ابهاماتی که در این سالها به وجود آمده خارج سازد. هیچ راهی نیست جز آن که جایگاه هنر تئاتر و هنرمند تئاتر به شکلی قانونی و مدون مشخص شود. گمان نکنم تا کنون در تاریخ پارلمانی ما سرنوشت تئاتری این سرزمین، حتی برای یک ساعت هم نظر قانونگذاران و نمایندگان ملت را به خود جلب کرده باشد.
هنر تئاتر صرفا یک هنر نظری یا فکری نیست
مدرس دانشکده هنرهای زیبا افزود: شکاف بزرگی بین صحنههای تئاتر ما با آن چیزی که در دانشکدههای تئاتری تدریس میشود وجود دارد. هنر تئاتر یک هنر صرفا نظری یا صرفا فکری نیست و دانشجویان این رشته به هیچ عنوان دانشجویان ادبیات و یا حقوق نیستند که روی صندلیهایشان بنشینند و فقط یادداشت بردارند. تئاتر، هنر عمل و رفتار است. همان عنصری که در دانشکدههای تئاتری ما غایب است.
وی با اشاره به یک دانشگاه معتبر در جهان به نام «کنسرواتوار هنرهای دراماتیک» پاریس گفت: در دوره آموزش این کنسرواتوار که بیشتر از سه سال نیست یک سطر هم تئوری تدریس نمیشود. فوق لیسانس و دکترایی هم در کار نیست. پنج روز در هفته و روزی هشت ساعت فقط به دروس عملی میپردازند، کادرهای بازیگری و کارگردانی و طراحان گوناگون صحنه پرورش می دهند و شش ماه قبل از فارغالتحصیلی هم به طور قطع همه آنها در یکی از تئاترهای کشور استخدام میشوند. جالب آن که دانشکده سینما تئاتر کنونی ما که در گذشته «دانشکده هنرهای دراماتیک» نامیده میشد از همان «کنسرواتوار» الگوبرداری شده بود و خروجیهای درخشانی به تئاتر ایران عرضه کرد. بعضی وقتها فکر میکنم شاید چون دانشکدههای فعلی ما نمیتوانند نیازهای آموزشی لازم را به درستی برآورده کنند، این روزها کلاسهای آزاد با شهریههای کلان این همه طرفدار پیدا کرده است، چون حداقل در آنجا به آنها قول چند دقیقه بازی در فلان سریال یا فیلمی داده میشود.
وی تصریح کرد: امروزه بسیاری از استادان مجرب ترجیح می دهند در همان آموزشگاههای خصوصی تدریس کنند، چون حداقل به موقع دستمزد منطقیتری دریافت میکنند اما در دانشکدهها متاسفانه ما شاهد رویهای نادرست در جذب و به کارگیری کادر آموزشی هستیم و هر ترمی که میگذرد اساتید لایق که اکثراً حقالتدریسی هستند یا حذف میشوند و یا خودشان ترجیح میدهند از تدریس انصراف دهند.
این پژوهشگر و مترجم تئاتر با اشاره به ضرورت حیاتی هنر در کشور تصریح کرد: آنچه امروزه ضرورت هنر در جامعه است، در واقع پرورش مردمی است که هنر را درک کنند. مسئولیت چنین امری، بیتردید فقط به عهدهی طراحان و ارگانهای دولتی است که در رأس همه آنها باید از وزارت آموزش و پرورش، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت علوم، وزارت کار، سازمان صداوسیما و البته نهادهای صنفی و مراکز خصوصی در رابطه با این رشته نام برد.
برخی معضلات دانشکدههای هنری
حسینی مهر به صورت تیتروار درباره معضلات دانشکدههای هنری به خصوص تئاتر سخن گفت و بیان کرد: گزینش دانشجو، دروس گرایشهای مختلف تئاتری، تربیت و ترکیب کادر آموزشی، قابلیت بالای علمی و هنری اساتید، مدیریت آگاه و با تدبیر دپارتمانهای تئاتری، امکانات و فضای آموزشی، روابط دانشجوها و اساتید با مراکز بینالمللی تئاتر، دوران بعد از فارغالتحصیلی دانشجویان و فعالیتهای فوق برنامهی آنان از معضلات فعلی این رشته است که باید در نشستهای تخصصی و سمینارهای پژوهشی به آنها پرداخت. آن هم با حضور پژوهشگران، مدرسان، و خود دانشجویان و حتی نمایندگان خانوادهها. اگر نیمنگاهی به دو یا سه سمیناری که در طول سی سال گذشته برای تئاتر دانشگاهی برگزار شده بیاندازیم، به آسانی پی میبریم که بیشتر آن سمینارها فرمایشی بوده و هر بار با سخنرانی یا نظریهپردازی سه یا چهار تن از مدرسان دفترش بسته میشد.
این مدرس دانشگاه افزود: وجود این نوع مجالس تا کنون هیچ تاثیری در ارتقاء سطح آکادمیک این رشته نداشته و نخواهد داشت. سمینارهایی که هر بار تبدیل شده به محفلی برای ارائه مطالب فضلفروشانه با عباراتی مغلق و پیچیده که هوش از سر میبرد، مثل «ایجاد کارکنشهای پسا دانش آموختگی» یا «خویش کاریهای آموزشی» و امثال آن که در دانشکده ادبیات همچنین عبارتپردازیهای عجیبی ساخته نمیشود.
وی درباره فضای آموزشی و امکانات دانشکدههای هنری گفت: به طور نمونه اگر نگاهی به امکانات «دانشکده هنرهای زیبا» بیاندازیم، به عقیده من در آنجا اصلا مکانی مناسب برای تئاتر نیست. حتی میتوان گفت یک دانشکده تئاتری نیست. قصد مقایسه با دانشکدههای معتبر تئاتری در کشورهای پیشرفته ندارم، اما نباید این دانشکده مهم و قدیمی کشور را در حد آموزشگاههای تئاتری تنزل داد، آن هم با دو سالن نصفه و نیمه به اسم پلاتو که در آنها، هم تدریس میشود و هم تمرین. همچنین برگزار شدن سه بار در سال جشنواره تئاترو پایاننامهها، سخنرانیها، بزرگداشتها، اکران فیلم و غیره. از سوی دیگر «آمفی تئاتر» دانشکده هنرهای زیبا متاسفانه گویا دیگر به دپارتمان تئاتر تعلق ندارد، و بر خلاف اجراهای به یاد ماندنی سالهای دور در آن، امروزه معلوم نیست این سالن مجهز تئاتری به چه کار می آید؟ شاید به سرنوشت تلخ «تالار مولوی» که رو به ویرانی میرود دچار میشود.
این مدرس دانشگاه ادامه داد: پرداختن به همه این موضوعات و مسائل سبب میشود که بگوییم آموزش تئاتر امروز ما لنگ میزند و نابسامان است. ما دانشکده تئاتر داریم ولی خود رشته تئاتر در حاشیه است. به عبارت دیگر طبق برنامهریزی درسی رشتهی هنر نمایش و فضای موجود آموزشی، دانشجویان تئاتر، این رشته را در حاشیه یاد میگیرند.
چه کسانی شرح دروس هنری را مشخص میکنند؟
این کارگردان درباره سرفصلهای آموزش و شرح دروس مشخص شده، عنوان کرد: شرح دروس براساس سه دهه پیش است که مختص همان دوران بود. سرفصلهای درسی امروز ما در رشته نمایش بر میگردد به سال 1365 که شورای عالی برنامهریزی، دروس دانشگاهی را به تصویب رساند که حتی نمیدانیم پیشنهاد دهندگان آن چه کسانی بودند. امروز هم نمیدانیم چه نهاد یا ارگانی تغییرات احتمالی را انجام میدهند و از چه کسانی تشکیل شده است و چرا ما و دانشجویان به هیچ عنوان حتی نظر مشورتی نداریم؟
وی ادامه داد: مدرسان تئاتر تبدیل شدهاند به کارمندان این رشته که هر مصوبهای را باید بدون هیچ بحثی اجرا کنند. برای مثال سرفصلی تعیین شده است تحت عنوان «تئاتر کلاسیک در اروپا»، که باید آن را در این مقطع در 12 جلسه آموزش داد. وقتی به شرح دروس نگاه میکنیم، میبینیم، در یک ترم باید آثار نمایشی دوران قرون وسطی، رنسانس، نئوکلاسیسم، رومانتیسم، معرفی و بررسی آثار جناب شکسپیر، بن جانسون، مارلو، کرنی، راسین و… را تنها در 12 جلسه تدریس کنیم. به راستی رویدادیست کمدی تراژیک در فضای آموزشی تئاتر کشور!
وی ادامه داد:حال آن که فقط برای شناخت شکسپیر سه الی چهار ترم لازم است تا آثارش را مرور کنیم. در واقع کسانی که این شرح دروس را تعیین کردهاند یا به مقولات تئاتری آگاهی نداشتهاند یا قصدشان این بوده که دانشجویان، آشنایی مختصری با بعضی از مسائل تئاتری پیدا کنند و مدرکی بگیرند که مطلقا شکل کاربردی ندارد و بروند پی کارشان. یا در بهترین شکلش، تبدیل شوند به جمعی از کارشناسان این رشته. به همین دلیل 90درصد فعالان صحنهای تئاتر ما چه در عرصهی نمایشنامهنویسی، چه در عرصهی کارگردانی یا بازیگری و طراحی صحنه، این رشته را به طور عمیق در دانشگاهها نیاموختهاند، اگر هم به جایگاهی رسیدهاند از جوهر درونی خودشان بوده است.
گوشهایشان بدهکار نیست
وی در پاسخ به این سوال که چرا اساتید و اهالی تئاتر جلوی آموزش این سرفصلهای قدیمی را نمیگیرند؟ گفت: بارها استادانی نظیر عباس جوانمرد، اکبر رادی، خسرو حکیم رابط، علی رفیعی و دیگران این مسئله مهم را در نوشتهها و سخنان خود مطرح کردهاند، اما کو گوش شنوا؟ به یاد دارم مطلب ارزشمندی از استاد حکیم رابط خواندم تحت عنوان «فصل سرد کلاسهای تئاتر» که سالها پیش در جراید منتشر شد، اما گویا مسئولان ذیربط این نوع انتقادهای دلسوزانه و علمی را دوست ندارند و گوشهایشان بسته است.
امروز دیگر آن دورانی نیست که ما همه چیز را تعیین کنیم
وی دربارهی افرادی که سرفصلها و شرح درسها را تعیین میکنند، گفت: این مسائل باید عیانتر شود و این افراد از پشت پردهها بیرون بیایند. امروزه دیگر دورانی نیست که ما همه چیز را به تنهایی دیکته کنیم. روابط دو جانبه علمی و هنری ضرورت دارد. نباید از دانشجویان واهمه داشت، از بالا نمیتوانیم با آنها ارتباط بگیریم. دورهی این گونه شیوههای آموزشی به سر رسیده است، هیچ راهی نیست جز آنکه با آنان رخ در رخ و چشم در چشم به داد و دهش بپردازیم.
حسینیمهر ادامه داد: برنامهریزی دانشگاهی باید مبتنی باشد بر نیازهای امروز جامعه. ضرورتهای امروز در جامعه ما در بخش فرهنگ و هنر باید با پژوهشهای کارشناسانه، آسیبشناسی شود، تا براساس نیازهای مبرم بتوانیم موانع را از بین ببریم و نگاه مردم به مقوله هنر را بهروز کنیم. این امر بستگی به یک وزارتخانه ندارد. تلاش وزارتخانههای مختلف را میطلبد تا فرهنگ و هنر در این سرزمین ریشههایی بیشتر و عمیقتر بدواند.
حسرت دهه 40 و 50 را میخوریم
استاد دانشکده هنرهای زیبا افزود: امروز وظیفه داریم این نهال را با جان و دل بکاریم تا در آینده درختی تنومند شود که ثمراتش را نسلهای بعدی ببینند.
حسینیمهر در سخنان پایانیاش اظهار داشت: در هر صورت ما امروزه در یک وضعیت فلاکتبار و نابسامان تئاتری قرار داریم. نمیدانم چرا روز به روز به جای این که گامهای بلندتری برداریم، در جا میزنیم و حسرت دهه 40 و 50 را میخوریم. شاید هم نسل ما و نسل پدران تئاتری ما چندان خوب کار نکردهاند که اکنون ثمرهاش این چنین مأیوس کننده است اما امیدوارم نسل جدید و پیش رو، با جسارتی بیشتر، خلاقانه وهنرمندانهتر به این مقوله بپردازند.