» آرشیو مطالب » گفت‌وگو با کارگردان نخستین تئاتر پداگوژی ایران به بهانه اجرا در برلین
آرشیو مطالب - تئاتر ایران

گفت‌وگو با کارگردان نخستین تئاتر پداگوژی ایران به بهانه اجرا در برلین

خرداد 10, 1396 0

شکوه مقیمی – تئاتر آنلاین: گروه تئاتر «آوای دیوانگان» با نمایش «همان باش؛ که نیستی» به کارگردانی سامان ارسطو پس از چندین اجرا در ایران، فروردین‌ ماه 96 توسط کمپانی شابونه به مدیریت هنری «توماس اوسترمایر» برای دو اجرا (19 و 20 فروردین ماه سال‌جاری) به جشنواره بین‌المللی(FIND 2017) دعوت و راهی برلین شد. پس از آن مؤسسه فرهنگی گوته آلمان از این نمایش به‌عنوان «مدرنیته ایرانی» یاد کرد.

به گزارش تئاتر آنلاین، این نمایش پس از آن نیز برای دو اجرای دیگر به کمپانی نمایشLA-NEF فرانسه به مدیریت هنری جان لویی اکل دعوت شد و دو اجرای دیگر را در پاریس به صحنه برد. کار این گروه تئاتری کارگاهی براساس پداگوژی، بداهه و شناخت نقش به‌وسیله شناخت ماهیت و هویت خود است که از سال 1362 فعالیت خود را آغاز کرده است. ارسطو پس از اجرای تقریباً 20نمایش تصمیم گرفت تا در سال 1393 ایده‌ای را که در سال‌های پس از عمل تطبیق جنسیت در سر می‌پروراند که بیوگرافی زندگی خودش بود، در قالب یک تئاتر به اجرا درآورد که حاصل آن نمایش «همه‌تون منو می‌شناسین» بود؛ نمایشی که در حقیقت از زبان جامعه بزرگ ترنسکچوال‌ها بیان می‌شود و انسانیت را جست‌و‌جو می‌کند. به بهانه اجرای «همان باش؛ که نیستی» در جشنواره برلین با ارسطو درباره نمایش و هدف گروهش گفت‌وگویی داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

چرا این کار با وجود خشونت‌های کلامی علیه ترنسکچوال‌ها، بی‌کلام بود؟
می‌خواستم بعد جهانی داشته باشد، در این کارهایی که به نوعی مستند هم هستند اگر کلام دخیل شود فهمش برای همه اقشار جامعه کامل نخواهد بود، اما زبان بدن قصه را به همه آدم‌ها منتقل می‌کند. در برلین یک نفر که بعداً متوجه شدیم کارگر بود آمد و جلوی کاراکتری که با کمربند من را کتک می‌زد گرفت. این بی‌کلامی موجب چنین تأثیری می‌شود. من می‌خواهم چیزهایی که مردم دلشان نمی‌خواهد را نشانشان دهم، این نوعی فرهنگ‌سازی است.

تجربه اجرا در ایران و خارج چه تفاوتی داشت؟
همه جا بازخورد خوبی داشتیم، فقط در ایران مدیریت اجرایی خوبی نداشتیم و با بی‌توجهی مسئولان و هنرمندان روبه‌رو بودیم.

آیا تأثیری بر تصور مخاطبان خارج از کشور داشت؟
تصورشان خیلی تغییر کرد و حتی از اینکه توانسته بودیم در ایران اجرا داشته باشیم متعجب می‌شدند.

اینکه بخشی از زندگی خودتان را به نمایش می‌گذارید چه تأثیری بر خودتان دارد؟
من قصه‌های بسیاری دارم که اکثر آنها عمومی‌اند و قصه منِ تنها نیستند. خیلی از آدم‌ها هستند که به زور و برخلاف روحیاتشان ازدواج کرده‌اند. به آنها گفته‌اند همان باش که ما می‌گوییم، همان باش؛ که نیستی! برای خود من دهه هفتاد که مجبور به ازدواج شدم دهه بسیار بدی بود اما از آن تجربه اندوخته‌های بسیاری دارم و تلاشم این است که آنها را منتقل کنم. آدم‌ها اگر خودشان را خوب بشناسند می‌توانند دیگران و جامعه را هم بشناسند و دردهایشان را بهتر تسکین دهند.

فیلم «آینه‌های روبه‌رو» را دیده‌اید؟
بله، به نظر من در مورد این اقلیت و موضوع خاص داستانی سطحی دارد که عمق یک فاجعه را نشان نمی‌دهد. سوژه نباید سوار من شود، من باید سوار سوژه باشم. همانگونه که هاینکه اجازه نمی‌دهد «معلم پیانو» بر او سوار شود و چندین مورد مشابه دیگر؛ بونوئل، پازولینی و…

فیلم‌های تأثیرگذاری که درباره ترنس‌ها دیده‌اید چیست؟
پسرها گریه نمی‌کنند و دختر دانمارکی، این فیلم‌ها خیلی دقیق و ظریف به این آدم‌ها نگاه کرده‌اند و جدا افتادگی آنها را از جامعه نشان می‌دهند در حالی که ما اصلاً از هم جدا نیستیم. بحث اینجاست که وقتی از ترنس‌ها صحبت می‌شود نخستین چیزی که در ذهن آدم‌ها می‌آید رختخواب آنهاست در حالی که این قضیه بی‌ارزش‌ترین جنبه این ماجراست، ذهن و اندیشه ماست که اهمیت دارد.

آیا افراد ترنسکچوال با دیدن نمایش‌هایتان به سراغتان می‌آیند؟
من کارگاه تئاترتراپی دارم. فرد ترنسی در کارگاه من بود که اعتماد به نفس به شدت پایینی داشت اما بعد از کارگاه و تمرین‌های بسیار در نمایش مستند «همه‌تون منو می‌شناسین» که نخستین کار پداگوژی ایران بود 72 شب به صحنه رفت.

پس به نظرتان تئاتردرمانی شیوه‌ای مؤثر است!
بله، بحث تئاتردرمانی من بحث شناخت خود است. آدم‌ها تا خودشان را نشناسند و باور نکنند مدام خود را مخفی می‌کنند و نمی‌توانند هویتشان را درک کنند و جامعه هم متقابلاً آنها را سرکوب می‌کند. ما وقتی اقلیتی می‌بینیم به دغدغه‌ها و اندیشه آنها فکر نمی‌کنیم، زیرا آنها به خاطر نداشتن شناخت از خود نمی‌توانند خودشان را به دیگران معرفی کنند. بچه‌های ترنس اعتماد به نفس ندارند و می‌ترسند خودشان را معرفی کنند. القای این مسأله که با جراحی زن یا مرد می‌شوی القای غلطی است و در روانشناسی، نظریه‌ای باطل شده است. زمان مشخص می‌کند که شما اقلیت هستید، فیزیولوژی دلیلی بر هویت و درون شما نیست و این ماهیت امری ثابت نشدنی است.

در کارهایتان به فردی که تمایلش برعکس خودتان باشد، فرد به‌ظاهر مردی که نیازهای مردانه نداشته باشد، نیز پرداخته‌اید؟
تا الان نه، اما صددرصد کار خواهم کرد.

رنگ‌های سیاه و سفیدی که در لباس کاراکترها استفاده کرده‌اید نشانه چیست؟
آدم‌ها مطلقاً سیاه و سفید نیستند، خاکستری‌اند و خوب و بد را ما ساخته‌ایم. تمام ارزش‌ها و ضدارزش‌ها تنها واژه هستند؛ در واژه همه چیز نسبی است، چون مرگ وجود دارد ما امر مطلق نداریم. در برزخ نهایی نمایش کاراکترها به جایی می‌رسند که نه سیاهند و نه سفید و تلاش می‌کنند که از آن فضا بیرون بیایند اما تلاششان بی‌فایده است زیرا آنجا هم هنوز با هم می‌جنگند و به جای آنکه هرکس خودش را بشکافد و بشناسد، باز می‌خواهد دیگری را آزار ‌دهد.

توقع تان از جامعه چیست؟
مردم آگاهند، من از مسئولان می‌خواهم که به گروه «آوای دیوانگان» نگاهی کنند؛ کمی دقیق‌تر به این قضیه توجه کنند و ببینند آدم‌هایی دلسوزانه، بی‌مزد کار می‌کنند تا جامعه را به سمت آگاهی و شعور بیشتری پیش برند و این راه مستلزم این است که مسئولان ما را یاری کنند. از وزیر فرهنگ و مدیر اداره کل هنرهای نمایشی توقع دارم ما را ببینند. نه مسئولان و نه هنرمندان به تئاتر مستقل پداگوژی ما توجهی نمی‌کنند. نه در جشن خانه تئاتر و نه جشنواره‌های دیگر به گروه‌های مستقل توجهی نمی‌شود و این جشن‌ها هیچ نگرشی ندارند. چرا بازیگران سینما به تئاتر آمده‌اند و به آنها توجه می‌شود اما به ما که مستقل و با جیب خالی کار می‌کنیم نه؟ کسی به اثرات بسیاری که ما و امثال ما بر جامعه داریم نگاهی نمی‌کند. داورها حتی نمی‌آیند کار ما را ببینند و این اتفاق‌ها تأسف‌آور است. اصلاً وقتی همکارم به من پشت پا می‌زند چرا از مسئولان گله کنم؟

روزنامه ایران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • ×