گزارش کامل تئاتر آنلاین از رونمایی کتاب بهرنگ و ماندانا رنجبر
تئاتر آنلاین – آیین رونمایی از کتاب ارف سیاه با حضور جمعی از اساتید تئاتر و عکاسی در خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
به گزارش تئاتر آنلاین، در این رونمایی یونس آبسالان، افشین شاهرودی، ابراهیم حسینی، فریاد شیری، جواد پورسعید، مصطفی سپهوند، فرود عوض پور و مولفان اثر حضور داشتند.
یونس آبسالان: از نظر من هنرمند کسی است که در شرایط خاص آفرینشگری و خلق میکند، کدام آفرینشگر؟ آفرینشگری که بحران های امید و نا امیدی زمانه خودش را درک کند، نکته اینجاست، هنرمند باید فرزند عصر خویش باشد، وظیفه من به عنوان یک کارشناس یا منتقد این است که ایده های آنرا مبتنی بر شرایط خودش تئوریزه و کشف کنم، نامکشوفات و مجهولات خفته در اثر هنری را، آنهم در زمانه ای که مرز بین تولید کنندهی اثر هنری و مصرف کنندهی اثر هنر در هم آمیخته است. آیا کتاب ارف سیاه یک اثر هنری است؟ دو بزرگوار، جناب آقای هادی شفائیه، استاد بزرگ عکاسی و جناب آقای حمید رضا نعیمی از کارگردانان و نمایشنامه نویسان تئاتر مقدمه هایی برای کتاب نوشته اند، هر دو بر این باور بوده اند یکی از کلمه به تصویر رسیده است دیگری از تصویر به کلمه. اولین عنصری که یک کارگردان با آن سر و کار دارد ترکیب است، ترکیب عنصر مشترکی است در تئاتر و عکاسی. در کنار هم قراردادن هر کدام از عناصر ترکیبی، معنا دادن و هستی دادن به آنها، عناصر را به تصویر تبدیل میکند. تئاتر هم چیزی نیست جز از تصویری به تصویر دیگر رسیدن و هر کدام از این تصاویری که عکاس از تئاتر تهیه کرده است بن مایهی اندیشهای شده اند برای نویسنده به منظور آفرینش یک داستان. عکسها از تئاتر هایی تهیه شده که بعضی از آن تئاترها، اجراهای قدرمندی هم نبودند اما تصاویر تهیه شده ارزش متفاوتی دارد و نویسنده بر مبنای این تصاویر که هرکدام ، داستان و قصه خودش را دارد، داستان دیگری نوشته است و این اتفاق عجیبی است که رخ داده، آشتی دو گونه معرفت متفاوت دیداری و شنیداری. ارف سیاه تمام مباحث نظری مطرح شده را داراست و قابل اثبات نیز هست. پرداخت شخصیتها در ارف سیاه شگفت انگیزند و ویژگی خاص خودشان را دارند شبیه آثار اوژن یونسکو. شخصیتها تمثیلی هستند به یکی از شگفت انگیزترینها در نوع خود برای انگیزش هنرمند پسا مدرن.
افشین شاهرودی: براساس گزارش تئاتر آنلاین، کار عکاس، کار همان کارگردان تئاتر است، که به نوعی ترکیب میکند، زاویهای را از صحنهای انتخاب میکند و در مقایسه با کارگردان، صدا، حرکت و نور را به تصویر تبدیل میکند. کتاب های زیادی منتشر شده که از عکس به همراه شعر یا متن های مینیمال در کنار هم استفاده شده اما داستان کوتاه منسجم در کنار عکس های تئاتر، مشابه کتاب ارف سیاه، به خاطر نمی آورم تا به حال چاپ شده باشد. ما میتوانیم با همنشینی و همپوشانی کلام و تصویر و با ترجمه کلام و تصویر به یکدیگر، کاری کنیم که اتفاق سومی رخ بدهد، به این معنا که وقتی متن و تصویر را کنار هم میگذاریم، شعر یا کلام بدون عکس ناقص باشد و یا عکس بدون کلام ناقص باشد و در نهایت ساختار جدیدی به وجود بیاید که از هر دوی اینها (عکس و کلام) عبور کند. امروزه دوران بازگشت به تصویر است، تصاویر ما را احاطه کردهاند، ما بخش مهمی از اطلاعات امروزمان را از طریق عکس بدست میآوریم، تصویر را از زندگی انسان امروز نمیتوان حذف کرد، بنا براین امروزه ما شاهد، پدیدههای جدیدی هستیم در قالب تداخل هنرها که عمدتاً میان عکس با یک مدیوم دیگر اتفاق میافتد، از این منظر قدم خیلی خوبیست، من خودم به عنوان کسی که دغدغه این را داشتهام که تصویر و کلام را به گونهای به هم نزدیک کنم که بتواند اتفاق سوم رخ دهد، به همین دلیل برای من خیلی جالب بود کاری که تا به حال در راستای نزدیک کردن عکاسی تئاتر به کلام انجام نشده بود، بالاخره انجام گرفت. این کتاب را یک کتاب مجموعهی عکس تئاتر نمیبینم بلکه به عنوان تلاشی برای خلق پدیدهی تازهای بر مبنای عکس تئاتر میدانم.
ابراهیم حسینی با اشاره به بخش هایی از مقدمه های کتاب سخن خود را اینچنین آغاز کرد: در شکل سطحی به این صورت نبوده است که متنی نوشته شود و سپس برای آن عکاسی شود، بلکه این عکس ها پیشتر گرفته شدهاند و برای آنها یک داستان منسجم نوشته شده است و این موضوع در آثار مشابه قبلی تکرار نشده است. در شکل لایه های زیرین باید پذیرفت که جملهی مقدمهی عکاس کاملاً درست است؛ هنر برای هنر. زیربنای نمایش ادبیات است و اگر ادبیات و نمایشنامه نباشند، نمایشی شکل نخواهد گرفت. عکاسی از نمایش، خود هنر دیگریست، حال از عکس نمایش به ادبیات رسیدن تقابلی است که من نامش را آینههای روبرو میگذارم، پژواکهایی که در درون خود شکسته شده و معنای جدیدی را میسازند. در متن کتاب معنای جدیدی به عکسهای تئاتر داده شده که با خلاقیت و ذهنیت نویسنده همگام میشویم، همینطور اتفاق خوبی که در عکسها رخ داده است، عکاس مجذوب بازیگر نشده، به پرتره نگاری نپرداخته و اتمسفر نمایش را ثبت نموده است و این یک موفقیت است.
فریاد شیری: این نوع آثار این پرسش را ایجاد میکند که آیا متن به تنهایی مخاطب را ارضا میکند؟ و یا عکس ها نیز به تنهایی میتواند پاسخگوی مخاطب باشد؟ موریس بلانشو در کتاب ادبیات و مرگ بحثی را مطرح میکند با عنوان حقهی ادبیات، در آنجا اشاره میکند، ادبیات دو شیب دارد که در تضاد هستند و مدام یکدیگر را تهدید میکنند که هر کدام جای دیگری را بگیرند. اثر هنر اتفاق نمیافتد مگر زمانی که هیچ یک از سیب نتواند دیگری را کنار بزند و در در واقع در تعادلی میان همدیگر باقی بمانند. در این کتاب مسئلهای که کار را پیچیده میکند، عکسهایی هستند که خود حاصل نمایشند، متن نمایشهایی که در عکسها قبلاً ثبت شده است، چگونه خودشان را با یک داستان جدید وفق دادهاند؟ داستان کتاب، برشی از یک واقعیت است، نویسنده بر اساس زمان و مکان و نوع نگاهی که دارد، انتخاب میکند. در این کار بحث زمان خیلی اهمیت دارد، نویسنده زمان را میشکند و روایت خطی نیست. من فکر میکنم مخاطب باید این کتاب را چند بار بخواند، یکبار عکسهارا ببیند، یکبار متن را بخواند و یکبار هردو را باهم تلفیق کند و مطمئنم در هر بار خوانش به نتایجی خواهد رسید که در کنار بحث چندمعنایی، اثر هنری شکل بگیرد. اینجاست که آن نگاه خاصی که باید رخ بدهد، اتفاق میافتد.
ماندا رنجبر: عکاسی به خودی خود جذاب است و مادامیکه با تئاتر آمیخته میشود بسیار دلفریب خواهد شد، چنانکه امروز شاهدیم، عکاسی تئاتر خیل عظیمی از جوانان را به سمت خودش میکشاند، من هم ازاین قاعده مستثنی نبودم و با وجودیکه سالها از اولین عکس تئاتری که گرفته ام گذشته است، شوق لحظهی فشردن شاتر دوربین، در سالن تاریک تئاتر را هنوز از یاد نبردهام، روزهای بسیاری در لحظه های تئاتر سپری شد تا اینکه چندی پیش مبهوت انباشت عکسها در صندوقچهی دیجیتال خود شدم، باید فکری میکردم و از آنجایی که معتقدم رسالت یک هنرمند، خلق هنر از هنر است، باید حیات دوبارهای میبخشیدم، بازهم آفرینشی دیگر از دل هنر. ایده های متفاوتی را بررسی کردم و در نهایت خلق یک داستان کوتاه منسجم که در خدمت عکس ها باشد، نظر مرا جلب کرد و منجر به شکل گیری ارف سیاه گردید. ارف سیاه هدفی بود که محقق شد.
بهرنگ رنجبر: دو نکتهی مهم رو مجددن خاطر نشان میکنم که دراین کتاب یک داستان منسجم برای عکسهای تئاتر ساخته شد و تا جایی که بنده اطلاع دارم تا به حال اثری با این ویژگی در کشور به چاپ نرسیده است. نکته دوم آنکه داستان بدون حضور عکسها کامل نیست و تلاش شد که مجموعهی عکس ها نیز متن را طلب کند و در کشاکش همدیگر باشند. این همان اتفاقی بود که از نظر من در ارف سیاه افتاده است.