هواخوریِ بیخردان در ایستگاه رادیویی!
تئاتر آنلاین – اینکه بخواهیم درباره لو رفتن کپیکاری یک نمایشنامه آن هم در مشهد چیزی بنویسیم، واقعاً برای خودمان هم زیاد خوشایند نیست. ولی ادامه این رویه در صورتی که دست کسی رو نشود، عواقب خوبی برای تئاتر این شهر نخواهد داشت. با مشخص شدن کپی واضح نمایشنامه «پروپرانولول» نوشته «آرش نژاد» از روی نمایشنامه «زبان اصلی» نوشته «رسول کاهانی»، حالا میخواهیم کپیهای پیش از این در تئاتر مشهد را بررسی کنیم؛ چه آنهایی که ادعایشان ثابت شد، چه کسانی که حرفشان به جایی نرسید؛

آیراک؛ ایستگاه رادیویی
درست در میانه اجراهای نمایش «آیراک» نوشته «سهند خیرآبادی» و کارگردانی «محمد نیازی» در سالن اصلی تئاتر شهر مشهد، «سارا یکهباش» از هنرجویان جوان تئاتر مدعی شد که نمایشنامه «آیراک» عیناً از روی نمایشنامه او با نام «ایستگاه رادیویی» نوشته شده است. او بعد از دیدن این نمایش حتی از دیالوگهایی صحبت میکرد که او برای نمایشنامهاش نوشته بود، اما حالا ازا دهان شخصیتهای ساخته شده از قلم خیرآبادی شنیده میشد. صحت ادعای او هم این بود که یکهباش این نمایشنامهاش را به جشنوارهای فرستاده بود که «سهند خیرآبادی» داور آن بود. این نویسنده جوان مدت زیادی پیگیر ماجرا بود، اما آن زمان زیاد صدایش به جایی نرسید، آن هم به واسطه اینکه «آرش خیرآبادی» برادر نویسنده «آیراک» رئیس انجمن هنرهای نمایشی استان بود و خیرآبادی بزرگ هیچگاه درست و حسابی پیگیر اتهام کپیکاری برادرش نشد تا همچنان مشخص نشود که اصلاً ادعای یکهباش درست بود یا خیر؟!

بیخردان؛ جنجال بر سر سایه خر
7سال بعد از اینکه نمایشنامه «بیخردان» نوشته «کیوان صباغ» با نام اولیه «حکایت آن خرک اندر روایت سایهاش» در مشهد اجرا شد، او دوباره این نمایشنامه را با شکل و شمایلی جدید در مشهد روی صحنه برد و همزمان با او، «حسین کیانی» نمایشنامه «جنجال بر سر سایه خر» نوشته «فردریش دورنمات» در تهران اجرا کرد. با جستجوی سادهای در اینترنت میشد فهمید که هر 2نمایشنامه یک داستان را روایت میکنند؛ «یک دکتر دندانپزشک خر یک نفر دیگر را اجاره کرده تا او را به شهر ببرد، دکتر در مسیر رفتن به شهر زیر سایه خر استراحت میکند و صاحب خر با او درگیر میشود و مدعی است آقای دکتر خر را اجاره کرده، نه سایهاش را. صاحب الاغ در نهایت شکایت به قاضی شهر میبرد و بابت سایه یک الاغ احمق یک شهر بههم میریزد» صباغ بعد از انتشار خبر این کپیبرداری مدعی شد این خط داستانی کاملاً اتفاقی با نمایشنامه آقای دورنمات یکی درآمده و او اصلاً روحش از چنین نمایشنامهای خبر ندارد! او البته بعدها گفت درست است نمایشنامه دورنمات در سال1336 نوشته شده و «بیخردان» در سال 1394 [یعنی 58سال بعد!]، اما نخستین ترجمه از نمایشنامه آقای دورنمات در سال98 به بازار آمده و طبیعتاً او نمیتوانسته از آن کپی کند، ولی در همین شلوغیها یک نفر دیگر مدعی شد که او داستان این نمایشنامه را بر اساس ترجمه کوتاه از خلاصه نمایشنامه آقای دورنمات به صباغ داده تا برایش نمایشنامهای بنویسد و بعد هم هیچکدام صدایش را درنیاورده که این خلاصه ابتدایی از کجا درآمده که شده «بیخردان»!
جردن جنوبی؛ آدیداس
بعد از ۳دوره اجرای موفق «آدیداس» در مشهد و یک دوره در تهران، سیل درخواستها برای اجرای این نمایشنامه به دست «مهدی ضیاءچمنی» نویسنده این نمایشنامه رسید. اولین مورد که قرار بود اقتباسی از آن باشد تبدیل به یک نمایش عجیب با نام «هوندا آدیداس» شد که در تهران روی صحنه رفت. سازندگان آن در توضیحات نمایش نوشته بودند؛ «با نگاهی به نمایشنامه آدیداس، نوشته ضیاءچمنی» منتهی آنها پیش از نوشته شدن «آدیداس۲» سراغ ایده جابهجایی دخترها با پسرها رفته بودند که ناگفته پیداست فاجعه عجیبی روی صحنه رخ داده بود. اما کپیبرداری از «آدیداس» به همینجا ختم نشد؛ بعد از مدتی نمایشنامهای با عنوان «جردن جنوبی» در «تماشاخانه شهرزاد» تهران روی صحنه رفت. اثری از کارگردان جوانی که متن «آدیداس» را در اختیار داشت، اما با ضیاءچمنی برای تولید آن به توافق نرسیده بود. بنابر این نام نمایشنامه را به «جردن جنوبی» تغییر داد. برای پی بردن به کپیبرداری ناشیانه تولیدکنندگان اثر همین خلاصهای که در «تیوال» نوشتهاند کافی است؛ «شبی که من و رفیقام با داییم تنها شدیم…» به این خلاصه داستان، تصاویر نمایش «جردن جنوبی» هم اضافه کنید که عیناً اجرای «آدیداس» را تداعی میکرد، چون «شایان مستوفی» حتی فیلم «آدیداس» هم دیده بود. با اعتراض ضیاءچمنی به مدیر تماشاخانه شهرزاد، این قائله بدون اینکه بهگوش بالادستیها برسد خوابید و کسی هم پیگیر ماجرا نشد.
خانهواده؛ خانهواده
نمایش «خانهواده» نوشته «محمد مساوات» پیش از این با کارگردانی خودش در تهران اجراهای موفقی را پشت سر گذاشت و سال گذشته به کارگردانی «آرش نژاد» در مشهد روی صحنه رفت. همه آنچه از تصاویر نمایش اجرا شده در مشهد اثبات میشد این بود که گروه مشهدی حتی کوچکترین میزانسنها را عین به عین از نمایش مساوات کپی کردهاند و از آن واضحتر کپی بی چون و چرای طراحیهای لباس کاراکترها بود که اصلاً قابل کتمان نبود. هرچه نژاد برای اثبات کپی نبودن نمایش «پروپرانولول» تلاش کرد، اما کسی از طرف او کوچکترین واکنشی به کپی کار قبلیاش از مساوات ندید. نمایش «خانهواده» بیش از اینکه کپیبرداری کارگردانش از دست خالق اصلی رو شود، درگیر مسائل اختلافی بین عوامل شد؛ کارگردانی که مدعی شده بود به مساوات بابت این نمایشنامه 7میلیون تومان پرداخت کرده و خودش هم دستمزدی باید بردارد. عوامل آن نمایش به واسطه ضرر و زیانی که به تهیهکننده وارد کردند، با او وارد بحث شدند و در نهایت اداره ارشاد واسطه حل مشکلشان شد و در این شلوغیها، ماجرای کپی به کلی فراموش شد!

هواخوری؛ سینگل
تمرینات نمایش «هواخوری» به کارگردانی «صحرا فتحی» در تهران آغاز شد؛ نمایشی با بازی «مجتبی شفیعی» و «سپند امیرسلیمانی» و تهیهکنندگی «مسعود حکمآبادی» در «تماشاخانه ملک» تهران. نمایشنامه با اجازه «مهدی ضیاءچمنی» قرار بود «برداشتی آزاد» از نمایشنامه «سینگل» باشد، اما وقتی کار به آستانه اجرا رسید خبری از «برداشت آزاد» نبود و «سینگل» عین به عین کپی شده بود و فقط اسمش فرق کرده بود. «مسعود حکمآبادی» که تهیهکننده این نمایش بود جلوی اجرا را گرفت و ادامه ماجراها را منوط به تغییرات اساسی در نمایشنامه کرد، اما فتحی راضی به این کار نشد و قصد داشت نمایش را بدون هماهنگی با تهیهکننده و نویسنده اصلی روی صحنه ببرد. در نهایت حکمآبادی به عنوان صاحبامتیاز نمایشنامه از سازندگان «هواخوری» به اداره کل مرکز هنرهای نمایشی شکایت کرد و اجراهای نمایش در حالی که سایت بلیتفروشی آن هم باز شده بود، پیش از آغاز متوقف شد و پروژه در حالی که چندین ماه تمرین شده بود و مجوز اجرا داشت از سایت بلیتفروشی حذف و به خاطرات پیوست. نکته جالب اینکه کارگردان اثر در تماسی با ضیاءچمنی حاضر به پرداخت مبلغ هنگفتی جهت دریافت مجوز اجرا شده بود اما ضیاءچمنی زیربار نرفت و اجازه نداد نمایشنامهاش با نام دیگر و نویسنده دیگری روی صحنه رود.

پروپرانولول؛ زبان اصلی
ماجرای «پروپرانولول» شاید عجیبترین مورد اینچنینی در تئاتر مشهد باشد. نمایشی که بازیگرانش هم از این حجم کپی باخبر نبودند و ماهها در تمرینات این نمایش شرکت کردند تا اثری با کیفیت را روی صحنه ببرند. انصافاً نمایشی هم که روی صحنه رفته بود اثر بدی نبود، اما هرچه بود حاصل دسترنج و تلاش «آرش نژاد» و رفقایش نبود؛ چرا که او حتی میزانسنهای نمایش را نیز از روی نمایش «زبان اصلی» نوشته و کار «رسول کاهانی» برداشته بود. بامشخص شدن این کپیبرداری محض، گرچه نژاد از ابتدا اعلام کرد که اصلاً چیزی به نام «زبان اصلی» را نه خوانده و نه دیده، اما مقایسه فیلم نمایش اورجینال با «پروپرانولول» چیز دیگری را اثبات میکرد؛ اینکه بازیگران مشهدی حتی بداههگوییهای بازیگران تهرانی را عیناً اجرا میکردند، در حالی که تصور میکردند همه اینها خلاقیت کارگردان خوشذوق خودشان است. در نهایت نژاد از موضع خود کوتاه آمد و در یک استوری اینستاگرامی ضمن عذرخواهی از مخاطبان تئاتر و گروه اجرایی، اعلام کرد «پراپرونولول» یک نمایش «کپی» است. اما آیا مشکل مخاطبین هم با این استوری حل خواهد شد؟ اگر کسی بابت دیدن یک نمایش سراسر کپی، قصد دریافت پول بلیتش را داشته باشد، چه کسی جوابگو خواهد بود؟
و سایر آثار وابسته
کپیکاری در تئاتر صرفاً به نمایشنامه محدود نمیشود؛ هنوز که هنوز است مردم بعد از خارج شدن از سالن اجرای یک تئاتر [مخصوصاً آثار موزیکال چند سال اخیر] یاد تصاویری از فیلمهای مهم سینمایی دنیا یا تصاویر بارگذاری شده در یوتیوب از تئاترهای مهم جهان میافتند؛ حال برخی به شکل هنرمندانه و برخی ناشیانه!
نویسنده: سهراب سعادتی