نمایش در بارانداز
محل: سالن حافظ
دوره اجرا: پنجشنبه ۰۵ آذر ۱۳۹۴ – دوشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۴
ساعت: ۱۸:۳۰
مدت: ۱ ساعت و ۱۵ دقیقه
بهای بلیت: ۲۵,۰۰۰ تومان
نویسنده و کارگردان: امیرکاوه آهنین جان
بازیگران: بابک قادری، حسین منفرد، شهاب ملک پور، رامین یحیی زاده، سحر آقاسی، رزا کریمی، بابک خدایی، مجتبی حسین زاده، کامران فریدی، ماکان بابکی، عزت الله پابخش، عسل هژبرپور، مینا فرهنگ نیا، سمانه زارعی، صالح لواسانی، علیرضا گلدهی، بهداد قادری، آرمین رازانی، یاشار بیک زاده، سجاد علیجانی، علی مقدم، حمیدرضا سنگیان، افشین چالیک، عاطفه بدیعی، مجتبی بابایی فرد
تهیه کننده: امیرکاوه آهنین جان
مشاور کارگردان و طراح صحنه: نادیا حسام
سرمایه گذار: امیررضا چیت ساز
طراحان حرکت: محمدرضا و علیرضا شریفی
دستیار کارگردان و مدیر تولید: علی صادقی خواه
دستیار کارگردان: رامین یحیی زاده
منشی صحنه و دستیار دوم: نرگس قربانی
طراح لباس: سمانه احمدی مطلق
خیاطها: ( رکسانا دهری )، زهرا ابراهیمی، شیدا سجادیان
دستیاران لباس: سینا ایرانپور، لعیا رستمی زاده، فاطمه راجزی
طراح گریم: نادیا حسام و امیرکاوه آهنین جان
سرپرست گریم: سارا بلبلی
مجریان گریم: سارا بلبلی، آزاده مالمیر، سپیده نقدی، سینا دشتی، مروارید عبادی
طراح نور: علی کوزه گر
دستیاران طراح نور: محمد کوزه گر، رضا رضائی
دستیاران افکت نور: مرتضی اسماعیلی، مصطفی عیسی بیگلو
طراحی و اجرای پروژکشن، افکتهای صوتی و صدابراداری: حنیف بیگلری
دستیاران پروژکشن و صدا: بابک شکری ، فرامرز امیرخانی
ساخت و اجرای دکور: حجت الله قانع
دستیار طراح صحنه: مرتضی مقدم
مدیران صحنه: مجتبی بابایی فرد، علی طهماسبی
آهنگساز: بابک میرکریمی
پوستر، بروشور و طراحی لوگوی گروه تئاتر سولو: محسن آهنین جان
نگاره ی پوستر: ویکتور سادوفسکی
عکاس: ساینا قادری، زهره صفی نور
روابط عمومی و تبلیغات مجازی: علی ژیان
مجری طرح: گروه تئاتر سولو
خلاصه داستان: شهری ابری توسط یک گروه خون آشام تسخیر شده است و …
یادداشت کارگردان:
درسهای بیشماری را از استادم زنده یاد حمید سمندریان آموختم. از پله ی اول ادب گرفته تا پله های نظم و تعهد و انگیزه و دانش و احترام به پیشکسوت و مابقی…
هیچ تردیدی نیست که از شنیدن و آموختن تا انجام فاصله بسیار است و ادعای شاگرد خلف بودن یکی از شاخه های فرعی اصلی خودشفتگی. اما همین قدر تجربه کردم که هرچه از آن سالها دورتر و میانسالتر شدیم جای حسرت تک تک لحظات آن روزها و ساعتها برایمان داغتر و سرخ تر شد.
نسلهای جوانی که جایگزین جوانی ما شدند اسیر و مرید دنیای بی معرفت و بی در و پیکر مجازی شدند و در طوفان ناگریز تکنولوژی راه و بیراه را گم کرده اند. بی مایه گی هنجار شد و ناهنجاری عامل شهرت و موفقیت.
خلاصه اینکه درد جسم و ذهن و فرهنگ فراوان است و درمان نیز کم. لاجرم بجای اینکه مثل عموم آشنایان که جانشان را در طلوع آفتاب با اعتراض شروع و غروبها با ناله به فردا میرسانند، از نقطه ی آ حرکت کردم تا از میان این همه همهمه و آشوب برای آن بچه ها مستعد و کمیابی که استحقاق دیده شدند دارند کاری بکنم. ادای دینی به پدر تاتری ام که هجده سال پیش همین لطف را در حق من و همنسلانم کرد. زحمتی که میوه های درخشانش ستاره های امروز صحنه های هنر این مرز و بوم هستند. یادش گرامی و از من راضی باد.
امیرکاوه آهنین جان
پائیز نودوچهار
خلاصه ای از روند کار:
شهریور سال نودو سه فراخوان عمومی انتخاب بازیگر را منتشر کردیم و پس از برگزاری جلسات بیشمار و طاقت فرسای مصاحبه، چهل نفر انتخاب شدند و از اسفند ماه همان سال جلسات آموزش و تمرین شروع شد. پس از چهار ماه تمرینات کارگاهی نمایشنامه ی حکومت در بارانداز صحنه به صحنه متولد و روند تمرین نمایشنامه شد. در این مسیر ناملایمات بسیاری رو از فقدان متوالی و طولانی سالن تمرین گرفته تا آسیب های جسمانی تعدادی از بازیگران و … از سر گذارندیم و سرانجام امروز این کشتی سربلند و خوش نفس به چند متری ساحل امید رسیده تا دست رنج ماهها عمر و تلاش خود را به مخاطبانش هدیه بدهد.