» آرشیو مطالب » چرا باید نمایش ‎«کافه پولشری» دید؟ / عکس و تیزر
آرشیو مطالب - نگاه

چرا باید نمایش ‎«کافه پولشری» دید؟ / عکس و تیزر

مهر 6, 1397 3

حسن پارسائی: مونودرام “کافه پولشری” اجرایی “پرسوناژ محور” و همزمان “تماتیک و موضوع محور” از کار درآمده که ژانرش “تراژدی ُرمانتیک” است.

بنر افقی با الهام.c53858.jpg (980×270)

مونولوگی با ساختار کامل یک نمایش / نگاهی به نمایش “کافه پولشری” نوشته “آلن وتز” با کارگردانی و بازی الهام پاوه نژاد
سرویس تئاتر هنرآنلاین: رویکرد نسبتا تجربی به برخی شاخصه‌ها و عناصر ساختاری نمایشنامه، گاهی منجر به خلق آثاری قابل تأمل و شاخص می‌شود و چون شاخصه‌ها و اجزاء متن نمایشی، در یک عنصر خاص خلاصه نمی‌شود، لذا فرصت و قدرت مانوردهی ساختاری و موضوعی روی این شاخصه‌ها و عناصر که شامل طرح، حادثه، پرسوناژ، موضوع و به شکل استقرایی‌تری دیالوگ، مونولوگ، فضاسازی و زمان و مکان را در برمی‌گیرد، چندان محدود نیست و بستگی به نوع نگرش نویسنده دارد؛ اما وقتی نویسنده‌ای فقط روی یک عنصر تأکید دارد و مثلا پرسوناژ را برمی‌گزیند و همزمان با نگاه استقرایی‌تری هم به این پرسوناژ می‌نگرد و او را تک و تنها و بی‌واسطه نشان می‌دهد تا صرفا از طریق مونولوگ و حالات و رفتار این پرسوناژ هدف و موضوع معینی را پی بگیرد، کار نویسنده تا حدی دشوارتر می‌شود؛ زیرا اولا الزامی است که تک پرسوناژش را از طریق بیان و رفتار او شخصیت‌پردازی نماید؛ ثانیا در این شخصیت‌پردازی موضوع و غایتی را پی بگیرد، زیرا در مواردی صرفا شخصیت‌پردازی پرسوناژ، تماشاگر را راضی و خشنود نمی‌کند.

روند پردازش چنین متن و نمایشنامه‌ای کار هر نمایشنامه‌نویسی نیست، چون چنین نمایشنامه‌ای باید ویژگی‌ها و جذابیت‌های دراماتیکی بالایی داشته باشد تا تماشاگر خسته نشود.

مونودرام “کافه پولشری” به نویسندگی “آلن وتز” و کارگردانی و بازیگری الهام پاوه‌نژاد که هم اکنون در کافه تریای سالن اصلی تئاتر شهر اجرا می‌شود، نمونه شاخص و معینی از این نوع متون و اجراهاست. موضوع این مونودرام اساسا به یک کافه مربوط می‌شود، به همین دلیل بهترین مکان برای اجرای این نمایش همان کافه تریای سالن اصلی است.

خانم “پولشری” که یک بیوه شوهر مرده به حساب می‌آید، کافه‌ای دارد که آن را به نام خودش نام‌گذاری کرده است و خودشم آن را اداره می‌کند. او در این نمایشنامه با یک مونولوگ بلند و طولانی ظاهر می‌شود. توانمندی و خلاقیت هنری نویسنده، یعنی “آلن وتز” در نوشتن این مونولوگ ستودنی است؛ این اثر به تناسب موضوعش ساختاری ترکیبی و چندگانه دارد؛ در مواردی ظاهرا گزارشی روایی، در جاهایی برون‌فکنی و در کلیت‌اش نهایتا داستانی تأثیرگذار از زندگی است. از طریق این مونولوگ داستانی و کنش‌زا پرسوناژ “پولشری” شخصیت‌پردازی می‌شود؛ او زنی تنهاست و نیاز به توجه دیگران دارد. مهم‌تر از همه، عاشق است و به زندگی هم عشق می‌ورزد. او می‌خواهد فرصت دیگری برای تشکیل خانواده داشته باشد. تماشاگران فقط در پایان اجرا پی می‌برند که علت واگویه‌ها و خود اظهاری‌ها همانا عاشق شدن اوست که بی‌تاب‌اش کرده و می‌خواهد برای کسی یا کسانی درد دل کند و در این رابطه غیر از مشتریان کافه کسی را ندارد.

مونولوگ تدریجا به داستان زیبای عاشقانه‌ای تبدیل می‌شود که تاحدی رُمانتیک هم است: او در انتظار آمدن یک مشتری دائمی قد بلند با موی طلائی و چشمان آبی است و همین بی‌تاب‌اش کرده است و برون‌فکنی می‌کند. او صندلی خالی آن مشتری را به عنوان صندلی رزرو شده به هیچ‌کس نمی‌دهد. در آخر معلوم می‌شود مشتری موردنظر و ایده‌آل او خودکشی کرده و در نتیجه، مونودرام نسبتأ ُرمانتیک “کافه پولشری” که آمیزه‌ای از “طنز کلامی” هم به همراه دارد، نهایتأ به یک “مونودرام تراژیک ُرمانتیک ” تغییر ژانر می‌دهد.

اساسا شکل‌دهی چنین ژانری از طریق موضوع و ساختار به خودی خود دشوار است، چه برسد به این که فقط یک پرسوناژ در متن یا نمایش، فعال باشد و صرفا از طریق یک مونولوگ چنین چیزی ممکن شود. مونولوگ مورد نظر، داده‌ها و داشته‌های انسانی قابل اعتنایی در مورد مشتریان، که نمادی از جامعه‌اند، به دست می‌دهد و عملا آشکار می‌کند که این مردم حواس‌شان به کوتاه بودن زندگی نیست و نمی‌دانند که زمان خیلی سریع می‌گذرد؛ ضمنا خاطر نشان می‌کند که حداقل باید آخرین فرصت‌شان را برای عشق و دلبستگی به هم از دست ندهند.

مونولوگ فوق به حدی هوشمندانه و زیبا نوشته شده که از روی واکنش‌های گفتاری و رفتاری “خانم پولشری” داده‌های قابل توجه و مهمی درباره خصوصیات روحی و روانی مشتریان عاید ذهن تماشاگر می‌شود. در کنار مونولوگ روایی، گاهی یک بخش مونولوگ گونه دیگر هم از زبان خود “خانم پولشری” و از طریق بلندگو بیان می‌شود که در حقیقت “واگویه‌های نوع دوم” یا “واگویه‌های درونی و ناشنیده ذهن” اوست که نویسنده آن‌ها را برای تماشاگران ارائه می‌دهد تا بیان شفاهی و بیرونی این پرسوناژ با بیان ذهنی و درونی او جمع شود و ُکل داشته‌های حسی و ذهنی‌اش به عنوان جلوه کامل شخصیت او آشکار گردد. این ابتکار “آلن وتز” در مونولوگ‌نویسی، زیبا، واقع‌گرایانه و همزمان بسیار هنرمندانه و دراماتیک است.

بیان کردن این مونولوگ برای مشتریان “کافه پولشری”، در اصل نوعی “وانموده‌سازی” است و پرسوناژ پولشری خودش صریحا این را ابراز می‌کند: “من وانمود می‌کنم که این جا تئاتر بازی می‌کنم و یک مونولوگ… ” در بیان او “خُرده روایت”هایی هم وجود دارد که سبب جامعیت مضمونی کلام شده است.

او که تا قبل از خودکشی مرد نویسنده موطلایی و قد بلند، هرگز به او ابراز عشق نکرده، درست در زمانی که تصمیم می‌گیرد تا به محض آمدنش همه چیز را به او بگوید، فرصت را از دست می‌دهد و در نتیجه او هم مثل دیگران خیلی دیر تصمیم به اقدام می‌گیرد؛ با همه این‌ها، قبل از آن که از خودکشی مرد مورد نظر باخبر شود، سرشار از زندگی و امید است و به قول خودش “صدا”یی برای شکستن “آئینه دق” است؛ به همین دلیل او روی تابلوی داخلی کافه‌اش می نویسد: “مرگ نداریم، نسیه هم همین طور”. سپس به دیگران سفارش می‌کند: “عاشق بشید تا جوون هستید” ، “زنانی که عشق‌شان را انکار می‌کنند، سریع‌تر از دیگران پیر می‌شوند” و ….

در نمایش “کافه پولشری” تأکید زیادی بر ارزش‌های انسانی و توجه به زندگی و مخصوصا به همدیگر عشق ورزیدن و همزمان اخطاری قابل توجه هم برای کوتاه بودن عمر و زندگی وجود دارد که زیبا و انسانی است.

مونودرام “کافه پولشری” اجرایی “پرسوناژ محور” و همزمان “تماتیک و موضوع محور” از کار درآمده که ژانرش “تراژدی ُرمانتیک” است. نمایش در جاهایی آمیزه‌ای از “طنز کلامی” هم به همراه دارد، اما نهایتا ژانر فوق‌الذکر کاملا غالب می‌شود. این ساختار نسبتا پیچیده و زیبا به گونه‌ای بسیار خلاقانه فقط از طریق یک مونولوگ شکل داده شده وعملا متن و اجرای نمایش را قابل تأمل و نسبتأ تجربی کرده است. نویسنده متن، یعنی “آلن وتز” موفق شده به کمک یک مونولوگ، عنصر حادثه را وارد متن کند و نهایتا گزارشی روایی را به روایتی کامل تبدیل نماید. ضمن آنکه فضاسازی و شخصیت‌پردازی ممکن شود و اجرا هم با ژانری ترکیبی شکل بگیرد.

بازیگری “الهام پاوه‌نژاد” نسبتا خوب است، اما باید یادآور شد که لباس و “سر و وضع” او جلوه بازیگری‌اش را کم رنگ کرده است؛ تاحدی شبیه یک زن خانه‌دار شلخته است. او می‌بایستی لباس مخصوص پیشخدمت‌های کافه به تن داشت و یا لااقل پیش‌بندی می‌بست، چون به رغم صاحب کافه بودنش، خودش به مشتریان سرویس می‌دهد و پیشخدمتی ندارد؛ لباس مورد نظر به شخصیت‌پردازی بیشترش کمک هم می‌کرد، ضمن آن که موقعیت‌اش هم باورپذیرتر می‌شد.

میزانسن‌هایی که به عنوان کارگردان برای خود در نظر گرفته، این امکان را دارند که با اختیارمندی‌های تنوع آمیزی تغییرکنند؛ او می‌تواند هر شب این مونودرام را به هر شیوه تازه‌ای که دوست دارد، اجرا نماید و با کارگردانی و بازی خوبش اجراهای بهتری ارائه دهد.

 

📍 کافه خانه موزه استاد عزت الله انتظامی (قیطریه)
📅 ۰۵ مهر تا ۰۵ آبان
⏰ ۲۰:۳۰
⏳ ۴۵ دقیقه
💳 بها: ۳۰,۰۰۰ تومان

نویسنده: آلن وتز
مترجم: اصغر نوری
کارگردان: الهام پاوه نژاد
بازیگران:الهام پاوه نژاد

مجری طرح: نورالدین حیدری ماهر
‎طراح لباس: گلناز گلشن
‎طراح گریم: سارا اسکندری
‎انتخاب موسیقی: علی بوستان
‎عکس و گرافیک: محمد صادق زرجویان، محسن ضرابی
ساخت تیزر: تیزر باطا (سید فرشاد هاشمی)
‎دستیار کارگردان: رها شیرازی
مدیر صحنه: امیر علی نانکلی
اجرای لباس: شیدا مختاری فرد (آناج مزون)
تصویر برداری اجرا: آکادمی هنرهای تجسمی نورنگار
پذیرایی: نان سحر

خلاصه: درباره‌ی زنی ست که به تنهایی یک کافه را اداره می‌کند.

ششش.2d42c6.jpg (571×800)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • ×