سینما بدون شاهنامه!
سید حبیب قاانی – تئاتر آنلاین: امروز بیست وپنج اردیبهشت ماه روزبزرگداشت ابوالقاسم فردوسی توسی است حماسهسرای که جدا از نقش و جایگاه پررنگش در زبان و ادبیات فارسی،غنیترین افسانهها و اسطورهها و زیباترین رزمآوریها و عاشقانهها را در تاریخ و جهانی پرتلاطم ترسیم کرده و تصاویری شگفتانگیز در شاهنامه ازدیو وسیمرغ و رخش را درخیال مخاطبش پرورش داد. وعجیب آنکه چنین ویژگیهایی آنچنان که باید وشایسته است مورد توجه پرده نقره ای سینما قرارنگرفته و کم کاریهای زیادی در این میان دیده می شود.
ابوالقاسم فردوسی توسی (۳۲۹ – ۴۱۶ هجری قمری برابر با ۳۱۹–۴۰۳ هجری خورشیدی) شاعر حماسهسرای ایرانی و سرایندهٔ شاهنامه، حماسهٔ ملی ایران است. فردوسی را بزرگترین چکامهسرای پارسیگو دانستهاند، که از آوازهٔ جهانی برخوردار است. وی را حکیم سخن و حکیم توس نیز گویند.
حال آنکه شاهنامه فردوسی اثریست که همه عناصر مورد نیاز در فیلمنامهنویسی حرفهای و مدرن را در خود دارد و درونمایه های لازم برای ایجاد انواع ژانرهای سینمایی مانند ژانر حادثهای، هیجانی،عاشقانه، تاریخی و علمی تخیلی در این اثر سترگ وجود دارد و قصه و داستان و پیچیدگی های روای را به وفور در آن می توان یافت که تنها نیازمند کمی همت و حمایت برای تولید یک اثر زیباست.
سینمای ما به تعداد انگشتان دست در تاریخ خود با اقتباس از شاهنامه آثاری را تولید کرده کاری که کشورهای همسایه نیز از آن غافل نشدند بطوریکه 4 فیلم روسی با نامهای پرچم کاوه، افسانه رستم، رستم و سهراب و افسانه سیاوش توسط بوریس کیمیاگروف در دهه های ۶۰ و ۷۰ میلادی ساخته شده اند و ما بعد از انقلاب بیشتر بسمت تولید انیمیشن با اقتباس ازشاهنامه رفته ایم که چنداد در جذب مخاطب موفق نبوده اند وسینما هم در سالیان اخیر این موضوع نادیده گرفته شده و شاید بیشترین آثار اقتباسی در نمایشهای صحنهای و یا سینما از ادبیات کلاسیک اروپایی گرفته شده است، این اتفاق به حدی است که شاید نزدیکترین اثر سینمایی با موضوع شاهنامه به چندین سال قبل برسد. به زبانی سادهتر هنرمندان بیش از آنکه به خوانشهای تازه از فردوسی مشغول باشند، درگیر هملت و شکسپر هستند.
طي بيش از يك قرن از عمر سينما، بسياري از فيلم سازان، فيلمنامه نويسان و تهيه كنندگان در كشورهايی كه ساختن فيلم از سنت هاي توليدی نيرومندی برخوردار بوده، به ادبيات ملي خود توجه خاصی داشته اند و اين توجه به صورت تأثيرپذيری هاي مستقيم و غير مستقيم تصويری – نمايشی و يا اقتباس و برداشت آزاد از ادبيات نمايشی و غيرنمايشی، افسانه ها و داستان های ملی كهن و حتی كتب مقدس ديني متجلی شده است.
سهم اندك و حتي ناچيز آثار توليدی در سينما كه از داستان ها و مايه هاي ملي مربوط به فرهنگ اصيل خودمان تاثير پذيرفته اند، اين پرسش را به وجود مي آورد كه چرا تا اين حد سينماي ما نسبت به ميراث های ادبي و هنری عظيم ايران بيگانه است؟ و اساساً به چه علت نوعي قطع رابطه در بهره وری نمايشي و تصويری از گنجينه غنی داستان های ملی و ذخاير فرهنگي و ادبی در سينمای معاصر ايران ديده می شود؟ دلايل متعددی وجود دارد كه از مهم ترين آنها ناآگاهي يا كم اطلاعي اغلب هنرمندان ما نسبت به امكانات موجود در اين ميراث ها و نيز بي توجهی در مشی فرهنگی برای تشويق هنرمندان در توجه به امكانات هنر ملی به ويژه ادبيات كلاسيك فارسی است. در صورتی كه در شرايط فعلي كه بحران های جدی و تهديد آميزی برای نابودی فرهنگ های ملی واصيل جهان در جريان است، ما بيش از هر زمان ديگر، قاعدتاً بايد به فرهنگ خود و بازنمايی توان های مثبت و اثرات آن بپردازيم تا بتوانيم هويت فرهنگی خودرا،حفظ كنيم. از هنر يا صنعتي كه از فرهنگ، اصالت و هويت خود چيزی نمي داند و يا چيزی نمی گويد، چگونه مي توان انتظار دفاع از خويش را داشت؟