» آرشیو مطالب » «کافه کات» نمایش نسل امروز است، همه باید صدایش را بشنوند
کافه کات
آرشیو مطالب - تئاتر ایران

«کافه کات» نمایش نسل امروز است، همه باید صدایش را بشنوند

اردیبهشت 13, 1402 1

تئاتر آنلاین: پنج-شش اجرا، شمار زیادی نیست برای آنکه یک نمایش ایرانی بتواند در فضای فرهنگی یخ زده این روزهای کشور، جنجالی دیدنی ، شنیدنی و خواندنی به پا کند؛ «کافه کات»، تازه ترین اثر حسین کیانی اما این کار را کرده. نمایشی تمام ایرانی با گزاره هایی که میان سنت و مدرنیسم، جنسیت و فراجنسیت، تلخی و شیرینی و زندگی و مرگ در رفت و آمد است. کیانی را تئاترشناسان ایران به خوبی می شناسند، اما این بار او اثری را روی صحنه آورده که بنا دارد، نسلها و طیف هایی دیگر از جامعه ایرانی را به خود درگیر کند. نمایشی که بازسازی یک صحنه هولناک از جنایتی تلخ است؛ تجاوز و تعرض به زنان و دختران در بستر فرهنگی مردسالار. کافه کات روایت و برداشتی آزاد از ماجرای مردی به نام «ک.اماموردی» است که تجاوزهای سریالی او به دخترکانی بی گناه، در جریان جنبش موسوم به «می تو» در ایران سر و صدایی عجیب به پا کرد. این مرد شناسایی و فورا توسط پلیس دستگیر و روانه زندان شد، اما رد زخمی که بر پیکر جامعه زنان ایرانی گذاشت، ردی بود که می توانست تا سالیان دراز ادامه داشته باشد. به این بهانه پای گفت و گو با حسام الدین مختاری، تهیه کننده این اثر نشستیم. مختاری مدیرعامل موسسه فرهنگی «خانه هنر کاج» است و جدای از تهیه کنندگی این اثر، نقشی کوتاه اما اثرگذار در این نمایش را نیز بازی می کند.

کافه کات

-آقای مختاری، شما تهیه کننده آثار فرهنگی و هنرمندی جوان از بخش خصوصی هستید. چطور شد که سر از کاری مثل نمایش «کافه کات» درآوردید که نویسنده و کارگردانش از بزرگان هنرهای نمایش ایران و شخصیتی سختگیر در کار فرهنگی است که شاید در بادی امر با مذاق جوانترها سازگار نباشد؟

راستش ماجرا از اینجا شروع شد که حدود دو سال پیش تصمیم گرفتیم در حوزه آموزش دست به کاری تاثیرگذار در زمینه تئاتر کشور بزنیم؛ نمایش ایرانی نقطه ای بود که به آن رسیدیم و از آنجا به کاراکتر «سیاه»؛ در حالیکه ما کشوری هستیم که یک شخصیت نمایشی ملی به اسم سیاه داریم، سیاه در ذهن همه مردم، بیشتر همان حاجی فیروزیست که شبهای عید در خیابان ها می بینند.

باری، اتاق فکری تشکیل دادیم و طبیعی بود که حسین کیانی شخصیتی بود که می توانست در این زمینه بسیار به ما یاری برساند و راهبری مان کند. گروهی تشکیل شد و تصمیم گرفتیم دوره ای به نام «مدرسه سیاه» برگزار کنیم و در آن دوره، تکنیک های بازیگری در نمایش ایرانی را آموزش دهیم. اما این پروژه تحت تاثیر شرایط و اینکه به دلیل وسعت و سنگین بودن کار، نیاز به حمایت داشت و ما چون بخش خصوصی هستیم نتوانستیم آن را ادامه دهیم! حسن این اتفاق اما برای من این بود که با کسی مثل حسین کیانی از نزدیک آشنا شدم و من به این افراد می گویم «آدم حسابی های تئاتر» که انسان های شریف تئاترند. این افراد جایگاهی متفاوت دارند و تاثیری گذاشته اند که ماندگار است.

از آنجایی که من دغدغه تئاتر و اثرگذاری و ماندگاری آن را داشتم و تئاتر برایم خیلی مهم بود با حسین کیانی که تئاتر همه چیز اوست، آشنایی و مراوده بیشتری پیدا کردم. اصلا بگذارید بگویم من از زمانی که فهمیدم تئاتر چیست، عاشق کارهای حسین کیانی بودم، خیلی کارهایش را دوست داشتم و دارم. یک روز به او گفتم خیلی دوست دارم در کارهایش هرگونه همکاری-از هر نوعی باشد- داشته باشم. یادم می آید یکبار گفت اگر یک «نقش زن پوش» داشته باشم حاضری بازی کنی و من بی معطلی گفتم «شما بگو جرز دیوار!»

کافه کات

-در نمایش پروین- کار پیشین آقای کیانی- اما شما و خانه هنر کاج که موسسه فرهنگی و هنری تحت مدیریت شماست، حضور نداشتید. علت چه بود؟

قرار بود در پروژه پروین با هم همکاری کنیم که بنا به دلایلی متاسفانه این اتفاق نیافتاد. هنوز هم آن عدم همکاری برای من تلخ است. بعد از اتفاقات اخیر کشور هم که، همه ما حال و احوال و روزگار خوبی نداشتیم و تا مدتی نشد همکاری با ایشان رقم بخورد. پیش از آن بگویم که خود من هم دلم نمی خواست در این شرایط، تئاتر کار کنم  اما آرام آرام به این نتیجه رسیدم که اگر ما تئاتر کار نکنیم، جای ما چه کسانی کار می کنند و آیا همه چیز به طور کامل به سمت کارهای سفارشی و بی محتوا و عاری از معنا نمی رود؟ به همین دلیل نباید عرصه را خالی کنیم.

-یعنی قبل از کافه کات تصمیم به تهیه کاری داشتید؟

نه، اما یک روز خیلی اتفاقی با حسین کیانی تماس گرفتم برای احوالپرسی و او گفت که متنی در حوزه زنان نوشته و تصمیم دارد آن را اجرا کند. من هم گفتم هر گونه همکاری باشد انجام می دهم؛ در وهله اول قرار بود به عنوان مجری طرح در کار حضور داشته باشم و به تدریج آقای کیانی گفتند که یک نقش کوتاهی هم دارند؛ پسری که به صحنه می آید اکتی دارد و می رود. من گفتم اگر برای این نقش مناسب باشم بازی می کنم  و در دور خوانی این نقش را به من دادند. در ادامه پیشنهاد دادم که برای کمک و همراهی بیشتر علاوه بر اینکه «خانه هنر کاج» مجری طرح اثر باشد، خودم هم تهیه کنندگی کار را بر عهده بگیرم و آقای کیانی پذیرفتند و به این جا رسیدیم.

-کار مشترک در خلق یک اثر هنری با کیانی چطور تجربه ای برایتان رقم زد؟

خودم احساس می کنم این همکاری با حسین کیانی در نزدیک به پانزده سالی که در زمینه تئاتر و موسیقی فعالم، یک نقطه عطف کارنامه کاری ام است. احساس می کنم الان تازه کارم شروع شده!

-برگردیم به موضوع کار کردن یا کار نکردن در این دوران خاص؛ یعنی بعد از اتفاقات مهم اجتماعی که در کشور افتاد و همانطور که همه می دانند خیلی از هنرمندان، کار را گذاشتند کنار و حرف از تحریم و این جور چیزها زدند، حالا هرکدام با یک منطقی. الان اگر مورد نقد آنها قرار بگیرید که چرا در این شرایط کار کرده اید پاسخ تان چیست؟

باید به این افراد بگوییم بیایید کار را ببینید چرا که این کار دقیقا درباره همان علتی است که شما به آن علت، فعالیت هنری را کنار گذاشته یا حضور روی صحنه و بر پرده سینما را کنار گذاشته اید! موضوع کافه کات مگر چیست؟ مگر جز این است که  موضوع آن، زن است؛ موضوعش زندگی است؛ من نمی خواهم ماجرا را شعاری کنم اما اینکه چقدر نمایش ما به مفهوم آزادی منجر می شود را نمی دانم.

اما این را بگویم که قبل از اینکه آزادی دغدغه باشد، هزاران سال است که زنان به ویژه در فرهنگ ما مورد ظلم قرار گرفته اند؛ در هر دوره ای. نادیده گرفته شده اند، جایی برای فریاد زدن و جایی برای اینکه دیده و شنیده شوند نداشته اند و این نمایش حالا و همین اکنون دارد همین حرف را می زند. می گوید زنان هم انسانند و چرا این قدر مورد ظلم اند؟ چرا از احساس و بدن و آزادی آنها سوء استفاده می شود؟ و چطور یک زنی که خیلی لطیف است و می تواند فرزندی را به دنیا بیاورد می تواند تبدیل به موجودی شود که بتواند کسی را بکشد و از بین ببرد؟ چه چیزی این زنان را به این نقطه رسانده؟ و اینکه باید بترسیم از روزی که زنان به آن نقطه برسند. وقتی نمایشی این را می گوید یعنی حرف روز را می زند و دغدغه های بسیاری از اقشار جامعه را مطرح می کند. پس من فکر می کنم این قسم نمایش ها باید حمایت شوند تا افراد دیگر هم ترغیب شوند و بیایند موضوع روز جامعه شان را کار کنند. کار نکردن چه چیزی را می تواند حل کند؟!

-آقای کیانی هم لابد مثل شما فکر می کردند که این همکاری بر سر کافه کات شکل گرفت…

حتمن عمیق تر و موشکافانه تر. حسین کیانی می توانست برود مثلا نمایش «مضحکه شبیه قتل» که فوق العاده موفق بود چه در گیشه و چه در صحنه را بازتولید کند و می دانست که فروش می رود و سالنش هم صد در صد پر می رفت، اما او کاری به روز نوشته و من معتقدم ما که حسین کیانی را با نمایش ایرانی می شناسیم حالا داریم کاری مدرن از او می بینیم و باید ببینیم یک کارگردان توانمند مولف و اثرگذار که یک تغییر اساسی ایجاد کرده، چه چیزی روی صحنه آورده؟ وقتی ما در این دوره از التهابات جامعه هستیم باید در مورد همین التهابات حرف بزنیم و هنر، ابزاری برای صحبت کردن و تئاتر، یک هنر است برای رساندن حرف جامعه به گوش آن ها که نمی شنوند.

این که ما بیاییم نمایشی از یک نویسنده خارجی یا نویسنده داخلی که متنی را چهل سال پیش نوشته اجرا ببریم، می تواند جذاب باشد اما جسارت در این کاری است که الان حسین کیانی انجام داده؛ اگر تو در این شرایط راجع به زنان و برای زنان بنویسی و قهرمانت زنان باشند-در اوج ظلمی که به زنان روا داشته می شود-شاهکار کرده ای. من ژست کسانی که می گویند تحریم کنیم را راستش نمی فهمم، حال آنکه نمایشی مثل کافه کات، همان چیزی را فریاد می زند که دوستان منتقد و تحریمی، از آن حرف می زنند؛ مسایل زنان ایرانی.

-یک عده معتقدند کاری که در شرایط فعلی انجام شود کار دولتی-سفارشی است و آن را تحریم می کنند.

ما در حال حاضر همه زندگی مان دولتی است؛ ما بیش از پنج میلیون کارمند دولت داریم، پس بیش از پنج میلیون خانواده درگیر مشاغل دولتی اند، ‌هیچ فیلمی بدون مجوز دولت نمی تواند بر پرده سینما برود، هیچ شرکت خصوصی بدون مجوز دولت نمی تواند کار کند، هیچ آموزشگاه و موسسه ای هم همینطور، سوپرمارکت محله شما هم بدون اجازه از اماکن و بدون مجوزهای قانونی که از دولت گرفته، نمی تواند سوپرمارکت محله شما باشد. یکسوی دیگر ماجرا هم اینکه ما زمانی که کاری را می خواهیم به اجرا برسانیم ممیزی های بی شماری به آن می خورد؛ چرا این حرف زده شد؟ چرا این رفتار انجام شد؟ چرا به فلان موضوع اشاره شد؟ این ممیزی ها بر سر راه اجرا قرار می گیرد و با هر ممیزی تمام گروه به هم می ریزد و با همه این ها، تئاتر و هنرمندان بزرگش این را بلدند که با هنرشان حرفشان را بزنند بی آنکه اشاره ای مستقیم به موضوعی خاص داشته باشند. بنابراین می خواهم بگویم، در یک جامعه چنان مردم و دولت به هم گره خورده اند که تفکیک آنها به این راحتی ها امکان پذیر نیست و قرار هم نیست که همه مثل هم فکر کنند.

کافه کات

– اما تئاتر به خودی خود تماشاچی زیادی نداشته؛ بسیاری از افرادی را می شناسید که بچه تهران هستند از کنار تئاتر شهر هم عبور کرده اند اما یک تئاتر ندیده اند حال شرایط فعلی را هم به آن اضافه کنید. از «کافه کات» چه توصیفاتی می شود داشت که رغبت مردمی که تئاتر ندیده اند برای تماشای آن بیشتر شود؟ با توجه به شرایط کلی حاکم بر جامعه و نیز نبود تماشاچی فعال و اینکه تئاتر به هر دلیل کالای فرهنگی خانواده ها نبوده است.

مهم ترین مساله همین است که وقتی مردم متوجه شوند جایی در شهر هست که راجع به دغدغه جامعه حرف می زند، و از کثافتی که زیر پوست شهر جریان دارد صحبت می شود، می آیند و می شنوند و می بینند. یک تئاتری هست می گوید مردم، من می خواهم شما را بخندانم دو ساعت بخندید و حال کنید. ما اما می گوییم مردم، ما می خواهیم تئاتری را کار کنیم که شما را به فکر وادارد و دیگرانی را هم به فکر وادار کند؛ بیایید ببینید و کسی که فکر کردن برایش مهم است می آید می بیند؛ کار صرفا سرگرم کننده هم همینطور. اگر من از یک ابزاری استفاده نمی کنم معنی اش این نیست که به درد نمی خورد. منتها دغدغه ما در تولید کافه کات چیز دیگری بوده که گمان می کنیم امروز خیلی خیلی مهمتر است. این کار با الهام از تجاوزهایی که «کیوان امام وردی» انجام و در جریان جنبش «می تو» فاش شد ساخته و روی صحنه رفته است. تمام حرف مان این است که باید جامعه مان را تربیت کنیم؛ جامعه ای که تربیت شود به آزادی هم می رسد؛ جامعه ای که یاد بگیرد به زن احترام بگذارد و به آگاهی برسد، قطعا به سمت آزادی های اساسی هم حرکت خواهد کرد.

اما راجع به تجاری و دولتی بودن اثر باید این نکته را هم توضیح دهم که ما هیچ حمایت و پولی از دولت نگرفته ایم در حالی که اصلا وظیفه دولت است که از تئاتر حمایت کند حالا چه باب میلش باشد، چه نباشد. بالاخره وظیفه ای قانونی اش است. اما در عین حال ما هر بستری اگر بخواهیم داشته باشیم که حرف بزنیم باید مجوز دولت را بگیریم چون سالن دست دولت است.

-نسل جدید و دهه هشتادی ها که حالا خیلی از آن ها صحبت می شود، چقدر می توانند با این کار ارتباط بگیرند؟

دهه هشتادی ها خیلی باید آگاه تر شده باشند و حداقل این آگاهی دیدن و تجربه های نسل های قبل را شنیده اند؛ راجع به امثال کیوان امام وردی ها خوانده اند و در فضای مجازی متوجه چنین جنبش هایی شده اند اما نسل های گذشته به یکباره با یک خفاش شب آشنا شدند، بدون اینکه فضای مجازی و ارتباطاتی در کار باشد. این نسل به واسطه رسانه و آگاهی که به او رسیده داناتر و آگاهتر است. همانطور که می گویند تاریخ برای عبرت است، نگاه کردن به مشکلات و دغدغه هایی که ممکن است برای نسل های متوالی تکرار شود هم می تواند عبرت آموز باشد. اگر نسل جدیدی در مواجهه با تجربیات نسل های پیشین قرار بگیرد شاید بهتر مشکلات و ترس هایی را که در نسل های قبل بوده درک کند و با آنها بهتر کنار بیایند. من فکر می کنم همه زنانی که در مملکت ما زندگی می کنند تجربه لااقل تعرض کلامی را داشته اند و همه زخم مشترکی دارند و ممکن است با کافه کات مامنی پیدا کنند که کسی حرف آن ها را این بار به شکلی هنرمندانه تر از همیشه و با زبان تیز و برنده هنر، زده است.

-در پایان از دردسرهای اخذ مجوز اجرای این نمایش بگویید؛ شنیدیم هفت خوان رستم را پشت سر گذاشته اید…

ما در وهله اول متن دیگری برای اجرا داده بودیم که به طور کلی رد شد، بعد متن کافه کات ارائه شد که در مرحله اول به کلی رد شد اما ما پیگیری های زیادی داشتیم و گفتند متن را بازنویسی کنید و ایراداتی را که مشخص کردند رفع کنیم. متن بازنویسی شد، دوباره ارائه دادیم،‌قرار بازبینی گذاشتند و کار در بازبینی هم اصلاحات زیادی خورد تا ما دوباره اجرا برویم. آقای کیانی سعی کردند تغییراتی بدهند که به کلیت اثر لطمه ای وارد نشود و در عین حال اجازه اجرا بگیریم. همین مسائل باعث شد زمان اجرای کار به تعویق بیافتد در حالیکه با سالن برای یک زمان خاص قرار اجرا گذاشته بودیم و تعدادی از اجراها را از دست دادیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • ×