چکناواریان: اپرای مولانا را تمام کردم
لوریس چکناواریان گفت: من هیچ گاه خودم را از اقلیتها نمیدانم، هر کس تعریف ایران را بداند باید قبول کند که هیچ کس اقلیت نیست. نسل ما از کوروش کبیر است و ایران هم اسم یک ملت نیست اسم یک سرزمین است.
فیلم مستند پرتره «اکتبر 1937» به کارگردانی بکتاش آبتین دربارهی لوریس چکناواریان در سالن سینما حقیقت به نمایش درآمد.
این مستند پرتره روایتی از زندگی لوریس چکناواریان آهنگساز معاصر بود که چکناواریان در آن از فعالیتها، علایق و زندگی خود سخن گفته بود.
پس از نمایش فیلم لوریس چکناواریان در سخنانی گفت: صحبت کردن من مثل آهنگسازی است، خودم را میکشم تا یک اثر بنویسم و اکنون هم خودم را باید بکشم تا حرف بزنم.
او ادامه داد: در طول تاریخ گاهی جنگ میشود و سرحدات مرزها تغییر میکند اما قرار نیست هویت ما از بین برود، ایران همیشه کشور من بوده است.
این هنرمند در بخش دیگری از سخنانش گفت: آدم باید همیشه بخندد نباید خیلی هم خودش را جدی بگیرد به یاد داشته باشیم هر چه داریم از خداوند داریم. من در محلهام با مردم زندگی میکنم، چرا که هنرمند باید از مردم الهام بگیرد، اگر مردم نباشند که هنرمند ارزشی ندارد.
چکناواریان در همین رابطه اضافه کرد: خداوند هر چه را بخواهد به ما میدهد و اگر هم نخواهد هیچگاه این اتفاق نمیافتد اما آنچه در زندگی یک هنرمند خیلی تاثیر دارد، داستان تکنیک است.
این رهبر ارکستر در بخش دیگری از سخنانش گفت: اگر قرار باشد کسی پرتره من را بکشد به او میگویم مرا به دو قسمت تقسیم کند، نصف صورتم را خندان و نصف دیگری از صورتم را گریان بکشد، آخر، زندگی همین است.
چکناواریان درباره روند ساخت مستند زندگیاش گفت: به من گفتند که مدیر موزه موسیقی میخواهد از من فیلم بسازد. من هم در اختیار آنها قرار گرفتم و هر چه میگفتند گوش میکردم. این فیلم مستند خلاصهای از قطره زندگی من است اما زندگی یک قطره نیست، زندگی اقیانوس است و ما قطرهای از این اقیانوس هستیم.
به گزارش ایسنا، در ادامه این نشست جلیل اکبریصحت منتقد درباره این مستند پرتره توضیح داد: اگر جریان سینمای پرتره را با دو امدادی مقایسه کنیم، در ابتدا نفر اول چوب را به دست نفر دوم میرساند این یک مسالهای است که در سینمای داستانی نیز وجود دارد. درسینمای پرتره مساله اجتماعی تبدیل به مسالهی عمومی جامعه میشود این در حالی است که موسیقی مساله ملی ما نیست اما ذهنها درگیر آن است.
او با بیان اینکه سینمای پرتره ایران در روند خود دچار نقاط ضعف بوده است، گفت: اگر قرار است درباره شخصی چون لوریس چکناواریان که یک زندگی حجیم در ابعاد مختلف داشته، مستند بسازیم باید یک نفر درباره نقاشیهایش، یک نفر در مورد موسیقیهایش و یک نفر دیگر درباره شعرهایش، مستند بسازد. در واقع هر کس باید یک نت را بنوازد تا به سینمای پرترهای که مفهومش چکناواریان است برسیم.
در ادامه این نشست، بکتاش آبتین کارگردان مستند «اکتبر 1937» گفت: اگر میخواستم در یک فیلم 70 دقیقهای تمام وجوه زندگی چکناورایان را بیاورم در یک اثر نمیگنجید. خیلی کارها را کردهام و البته نگران سانسور شدن آن هم نبودهام. اما احساس کردم که فیلم از ریتم میافتد. بنده در مورد استاد فخرالدینی هم مستند ساختم و در آن مستند تمام این وجوه را در نظر گرفتهام.
این کارگردان در بخش دیگری از سخنانش گفت: چکناواریان آدم بسیار جسوری است اگر کسی به من بگوید که چکناواریان در مسابقات انتخابی تیم شنای بزرگسالان شرکت کرده است، من تعجب نمیکنم او حتی نقاشی هم کرده و آثارش را منتشر کرده است، او حتی میخواهد شعر هم بگوید و فیلم بسازد.
چکناواریان در پاسخ به صحبتهای آبتین گفت: هیچ سوپی نیست که در آن مو نیفتاده باشد. هیچ چیز در دنیا به جز خداوند کامل نیست بنابراین وقتی چیزی را میبینید نباید خیلی در عمقش فرو روید چرا که هیچ چیز صد در صد نیست. در زندگی باید جسور بود شاید روزی موسیقیای بنویسم که دارای یک صفحه سفید باشد. آن یک صفحه سفید به من الهام میدهد. اگر دنبال کارهای کامل هستید اصلا نباید جلو بروید، هنرمند باید تکنیک یاد بگیرد.
او ادامه داد: اگر قرار باشد کسی راجع به زندگی من فیلم بسازد، باید صد فیلم بسازد که به درد کسی هم نمیخورد. اما خوشحالم که بکتاش آبتین وارد مسایل خصوصی زندگی من نشد. البته بعضی چیزها هستند که به مرور زمان و بعد از مرگ هر فرد مشخص میشوند. مشهور بودن در دوران زندگی هنرمند ارزشی ندارد آینده تشخیص میدهد که یک نفر باید در تاریخ بماند یا خیر. من برای امروز نیستم و هر کاری که میکنم برای نسلهای آینده است بنابراین شاید امروز بازاری نداشته باشد.
این هنرمند در عین حال یادآور شد: همین دیروز صبح اپرای مولانا را تمام کردم که فکر میکنم در طول زندگیام اجرا نخواهد شد، از طرفی دیگر موفقیت دیروز برای امروز فایدهای ندارد.
در بخش دیگری از این نشست اکبری صحت ایرداتی را به مستند آبتین اشاره کرد و آبتین نیز به صورت تخصصی جواب او را داد.
از جمله این ایرادات این بود که چکناواریان زیاد صحبت میکند و پرش فیلم زیاد به چشم میخورد.
وقتی که جدال آبتین و اکبری صحت بالا گرفت چکناواریان صحبت آن دو را قطع کرد و گفت: شما طوری راجع به من صحبت میکنید که من فکر میکنم دربارهی خودم چیزی نمیدانم. هنرمند یک پرنده بوده که از قفس پریده. شما میدوید که آن را بگیرید نمیدانید که اگر او را بگیرید بالش خراب میشود و اسیر بودنش فایدهای ندارد. اینها پلههای زندگی است و مهم این است که یک نفر آن را فتح کرده است. از همه چیز میشود انتقاد کرد اما من انتقاد کردن را دوست ندارم.
صحبتهای چکناورایان باعث شد که جلسه تمام شود.