نگاهی به نمایش «فقط یک ساعت آرامش» به کارگردانی رضا بهدادنیا
نقد طبقه متوسط
زلر در متن خود، روابط اجتماعی طبقه متوسط فرانسه را به نقد میکشد. او درواقع یک کالبدشکافی اجتماعی را انجام میدهد. به همین دلیل خیانت، روابط پنهانی، دروغ و پنهانکاریهایی را که شاید از مسائل بغرنج اجتماعی و روابط خانوادگی در فرانسه هستند، با نگاه طنز مورد نقد و واکاوی قرار میدهد. او دلایل این خیانت و روند ارتباط بین زوجها را نشانمان میدهد و چرایی و چگونگی این خیانتها و پنهانکاریها در زندگی زناشویی را مطرح میکند و نتیجه آن را نشان میدهد؛ اینکه به چه علتی فردی باید خیانت کند و یا مجبور به خیانت شود و پنهانکاری کند. زلر در این راستا «سندرم میانسالی» را نیز بهگونهای مطرح میکند. درواقع یک زندگی زناشویی که در ابتدای نمایش بهظاهر بسیار عالی و خوب به نظر میرسد، با طرح مسائل اتفاقافتاده، رفتهرفته آن رویش مشخص میشود. زلر خرابی دستشویی و بوی گندی که از ابتدا تا انتهای نمایش در کل آپارتمان پخش شده و نیز خرابی لولهها را که موجب این مشکل است، بهعنوان نشانهای قوی از فضای حاکم بر زندگی این زوج مطرح میکند. لولهها درواقع همان کانالهای ارتباطی بین زوجها هستند که مدتهاست، دچار گرفتگی شده و درواقع زندگی آنان را به گند کشیدهاند و بویشان تا اطراف نیز پراکنده شده است؛ اما گویی آنها همچنان خود را به خواب زدهاند و این بوی ناخوشایند برایشان عادی شده است. تلویحاً این کثافتها و بوی گند ناشی از آنها چیزی است که بخشی از جامعه فرانسه را در بر گرفته است. این خانواده نمونه کوچکی از اجتماع بزرگتری است به نام فرانسه و یا جایی که زلر در آن زندگی میکند که بهطریقاولی میتواند جهان غرب نیز باشد.
کمدی نچسب
در نمایشنامه حاضر دلایل طلاق زن از شوهر اولش، اینکه چرا پس از دو هفته زندگی طلاق گرفته و چرا با مردی ازدواج کرده که دوست شوهر سابقش است، مشخص نیست؛ آن هم مردی که از هر نظر از شوهر قبلیاش، چه مالی، چه موقعیت اجتماعی، چه از نظر شخصیتی و حتی تیپ ظاهری کمتر است. از سویی باز مشخص نیست که چرا شوهر فعلی زن به او خیانت میکند و با دوست صمیمی او ازدواج میکند. آیا آنها با هم اختلاف دارند؟ آیا زن به او تمکین نمیکند؟ آیا اخلاق و رفتار ناخوشایند و بدی دارد، آیا او را دوست ندارد؟ و … اینها میباید در روند نمایش مطرح شود وگرنه دلایل درستی از نظر منطق قصه و درام برای اتفاقهای نمایش وجود نخواهد داشت. اجرا به همین دلیل در سطح میماند و آنگاه مجبور میشویم طنز ظریف و تراژیک نهفته در متن زلر را به یک کمدی اینچنینی که اصولاً نچسب است و به فضا و روند نمایش و شخصیتها نمیخورد، تنزل دهیم. بهطور مثال چرا لولهکش رفتاری اینچنین دارد؟ او مانند آدمهای ابله است و اساساً یک لولهکش چرا آنگونه لباس پوشیده؟ صرفاً به خاطر خندهدار بودن گویی میخواهد به مهمانی برود. چرا مدام میرقصد و از خود ادا و اطوار درمیآورد؟ و… بخشی از اینها به متن و بخش دیگر آن البته به کارگردانی برمیگردد. بردن زمان نمایش به دوران جنگ نیز مشکلی را حل نمیکند و صرفاً در حد یک اشاره بدون دلیل منطقی میماند. چنانچه ما زمان نمایشی را به زمان جنگ میبریم، میباید یک ارتباط ماهوی و دراماتیک با کل ماجرا و شخصیتها داشته و تأثیری در روند قصه بگذارد وگرنه در حد یک شعار باقی میماند.
حس و شامه قوی زنانه
اگر بخواهیم بوی گند دستشویی را، آنگونه که در متن زلر نهفته است، با زندگی این زن و شوهر ارتباط دهیم، دیگر آوردن یک کاسه توالت نو و تروتمیز روی صحنه بیمعنی جلوه میکند. چنانچه بر این کار اصرار داریم -آوردن کاسه توالت روی صحنه – میباید حداقل کاسه توالتی کثیف، شکسته و کهنه را نشان دهیم که با زندگی خیانتبار و کثیف این زن و شوهر که بوی گندش دیگر بالا زده و همهجا را فرا گرفته است، همسو باشد. هرچند که این بو برای خودشان دیگر عادی شده است و دارند همینگونه به زندگیشان در دروغ و خیانت و پنهانکاری ادامه میدهند. درواقع اینکه چرا زن الآن تصمیم گرفته که حقیقت زندگیاش را به شوهر فعلیاش بگوید نیز در پرده ابهام مانده است. این همان بخشی است که زلر در مورد حس زنانه و شامه قوی آنان مطرح میکند. درواقع زن نه به خاطر اینکه وجدانش دارد او را عذاب میدهد بلکه بیشتر به دلیل اینکه به شوهرش شک کرده است، گذشته خویش را آشکار میسازد تا اینگونه بتواند مرد را مجبور به اعتراف کند یا اینکه شک خود را تبدیل به یقین کند و مطمئن شود که آیا چیزی هست و شکش درست است یا نه. این نیز تنها در حد یک دیالوگ کوتاه در جایی که اصولاً تأثیری ندارد گفته میشود و کارگردان از آن میگذرد.
بازی کردن «بازی»
در مورد بازیها باید گفت نسبتاً روان هستند، اما در جاهایی معلوم است که بازیگران دارند بازی را بازی میکنند و به اداواطوار و حرکات بدون توجیه دراماتیک نزدیک میشوند. یادمان باشد هر حرکت و هر میزانی میباید قابل توجیه و تحلیل به لحاظ منطق دراماتیک و شخصیتپردازیها و لایههای زیرین متن باشد.
در پایان باید گفت نفس برداشت از نمایشنامه زلر و ایضاً دیگر نویسندگان مطرح دنیا به دلیل آنکه پایهای قوی و دراماتیک میتواند کمک مؤثر و کارآمدی برای رفتن به سوی متون تئاتری باشد اما بهدرستی ایرانیزه کردن آن، کاری است که شاید میباید توسط نویسندگان جوان مورد توجه دقت لازم قرار بگیرد که خانم سمیرا روشنی این مهم را به انجام رسانده است. البته با وجود یک مشاور یا دراماتورژ «آگاه» که بتواند هم متن و هم اجرا را دراماتورژی کند.
منبع: ایران تئاتر – نویسنده: سیدعلی تدین صدوقی
ارسال دیدگاه