نمایشی با طعم تند ترشیهای جنوب
نمایش “مثل آب برای شکلات” داستان عشق “تیتا” است. تیتا به خاطر این که کوچکترین عضوخانواده بوده، مادرش (ماما النا) او را از رسیدن به عشقش ( پدرو) منع می کند و در مقابل، زمینه ازدواج (روسرا) دختر بزرگ خانواده را با پدرو فراهم می کند. آن دو با هم ازدواج می کنند اما با این وجود؛ عشق تیتا و پدرو هرگز زایل نمی شود…
این نمایش اقتباسی است از رمان “مثل آب برای شکلات” نوشته “لورا اسکوئیل” که ابراهیم پشت کوهی علاوه بر کارگردانی این اثر، کار اقتباس آن را هم بر عهده داشته است. این نمایش اجرایی است از هنرمندان بندرعباس که بنا بر قاعده بچه های شهرستانی دارای شور و نشاط خاصی است که در جای جای اجرای “مثل آب برای شکلات” این شور و نشاط به چشم می خورد.
متن نمایشنامه “مثل آب برای شکلات” علیرغم آنکه همانند رمانش سعی نموده پایبند به اصل “رئالیسم جادویی” باشد، اما عدم وجود نظم و یک ساختار مناسب، سبب گشته که نمایشنامه متنی مغشوش و بدون هویت از کار درآید. تلاش کارگردان در طراحی یک صحنه چشم نواز و تاکید بر امر خارق العاده که مشخصه خاص متون رئالیسم جادویی است؛ نتوانسته از کاستی عمده متن بکاهد.
طراحی یک آشپزخانه چشم نوازبه عنوان مکان عمده رویدادهای نمایشنامه که شخصیت اصلی “تیتا” همچون یک محکوم غالب اوقات خود را در آن می گذراند، حلقه ارتباطی با تماشاگر محسوب می شود. یک میز سراسری بزرگ برای صرف غذا که اعضای خانواده را گرد هم جمع می کند. تعادل خاصی بر صحنه بخشیده و نقش محوری را در میزانسن ها بازی می کند. اما اصرار بازیگران بر ارائه میزانسن هایشان بر بلندی میز، ریتمی تکراری و ملال آور را ایجاد کرده است.
تعدد صحنه ها، ورود و خروج های متعدد، سبب ایجاد اغتشاش و بی نظمی بر روی صحنه گردیده است. گرچه هر داستانی، داستانک های فرعی دارد که در کنار خط روایی اصلی قرار می گیرند؛ اما داستان های فرعی نمایشنامه به خوبی رمان پرداخت نشده اند، به صورتی که اگر نمایشنامه نویس همین داستان ها را هم از چرخه روایت حذف می کرد به نظر نمی رسد که خللی در روایت ایجاد می نموده است.
کارگردان سعی کرده که جنبه هایی کمیک و لحظه هایی شاد در نمایش ایجاد کند و برای این منظور بیشترین تمرکز را بر حضور دو شخصیت مارکو و خوزه داشته است که می توان گفت در نیل به این مقصود، موفق عمل کرده است. البته باید اذعان داشت که بازی خوب بازیگران نمایش به خصوص الهام اسکندی بازیگر نقش های “چنچا” و “خوان” سبب می شود که نمایش علیرغم کاستی هایش همچنان تماشاگر را همراه با خود حفظ کند. از موارد دیگر که باید به آن اشاره کرد؛ قطع نمایش و حضور بازیگران برای اجرای لاتاری بود که به خودی خود، یک امر خارق العاده محسوب می شد. اما هیچ گونه سنخیتی با نمایش نداشت و جز یک شوخی که در لابه لای نمایش اجرا می شد و آشفتگی مضمونی نمایش را بیش از پیش نمایان می ساخت؛ نمی توانست کارکرد دیگر داشته باشد.
به طور کلی می توان نمایش “مثل آب برای شکلات” را نمایشی جذاب دانست. تلاشی از سوی یک گروه نمایش شهرستانی که با خونگرمی خاصی تماشاگران را با خود همراه می سازند و این شور و هیجان گروه نمایشی است که تماشاگر را وادار می کند که میلی به جدی گرفتن کاستی های نمایش نداشته باشد و بارها با همرا ساختن خود با نوای موسیقی، همه چیز را از یاد می برد و خود را به جریان نمایش می سپارد. تا بیننده نمایشی با طمع تند ترشی های جنوب باشد.
نوشته: وحید یگانه