گفتوگو با بیتا معیریان، بازیگر نمایش «همهچیز میگذرد، تو نمیگذری»
طی یک دهه گذشته این نظریه در تئاتر ما به اثبات رسیده که اجراهای دانشجویی یا پایاننامه معمولاً با کم و کاستیهایی روبهروست که باعث میشود کارگردان و عوامل آن یا قید اجرای عمومی را بزنند یا اگر اجرا بروند، بیشک با انتقادات و بازخوردهای منفی فراوانی مواجه میشوند، ولی در هر قاعدهیی، استثنا هم هست.
تئاتر آنلاین: طی یک دهه گذشته این نظریه در تئاتر ما به اثبات رسیده که اجراهای دانشجویی یا پایاننامه معمولاً با کم و کاستیهایی روبهروست که باعث میشود کارگردان و عوامل آن یا قید اجرای عمومی را بزنند یا اگر اجرا بروند، بیشک با انتقادات و بازخوردهای منفی فراوانی مواجه میشوند، ولی در هر قاعدهیی، استثنا هم هست.
گاهی میان همین اجراهای پایاننامهیی با شاهکارهای درخشانی برخورد میکنیم که بیانصافی است اگر به سادگی از آنها بگذریم. نمایش «همهچیز میگذرد، تو نمیگذری» به کارگردانی وحید نفر یکی از همین استثناهای چشمگیر است.گرچه نفر تجربههای فراوانی در کارگردانی و بازیگری تئاتر داشته و بهعنوان یکی از حرفهییهای این عرصه شناخته میشود، ولی این نمایشنامه محمد چرمشیر، در واقع پایاننامه بیتا معیریان به عنوان دانشجوی بازیگری بوده است. او که برای دریافت مدرک فوقلیسانس بازیگری از دانشگاه تربیت مدرس، نمایشنامه «همهچیز…» را برای اجرای پایاننامهاش انتخاب کرد و کارگردانی آن را به وحید نفر
طی یک دهه گذشته این نظریه در تئاتر ما به اثبات رسیده که اجراهای دانشجویی یا پایاننامه معمولاً با کم و کاستیهایی روبهروست که باعث میشود کارگردان و عوامل آن یا قید اجرای عمومی را بزنند یا اگر اجرا بروند، بیشک با انتقادات و بازخوردهای منفی فراوانی مواجه میشوند، ولی در هر قاعدهیی، استثنا هم هست.گاهی میان همین اجراهای پایاننامهیی با شاهکارهای درخشانی برخورد میکنیم که بیانصافی است اگر به سادگی از آنها بگذریم. نمایش «همهچیز میگذرد، تو نمیگذری» به کارگردانی وحید نفر یکی از همین استثناهای چشمگیر است.گرچه نفر تجربههای فراوانی در کارگردانی و بازیگری تئاتر داشته و بهعنوان یکی از حرفهییهای این عرصه شناخته میشود، ولی این نمایشنامه محمد چرمشیر، در واقع پایاننامه بیتا معیریان به عنوان دانشجوی بازیگری بوده است. او که برای دریافت مدرک فوقلیسانس بازیگری از دانشگاه تربیت مدرس، نمایشنامه «همهچیز…» را برای اجرای پایاننامهاش انتخاب کرد و کارگردانی آن را به وحید نفر سپرد. نتیجه کار به قدری تحسینبرانگیز بود که این بازیگر و کارگردان تصمیم به اجرای عمومی نمایش گرفتند. آنچه میخوانید گپوگفت ما با بیتا معیریان ـ بازیگر این نمایش ـ درباره روند تولید و اجرای آن است. نمایش «همهچیز میگذرد، تو نمیگذری» به کارگردانی وحید نفر، تهیهکنندگی مانی طرلانی و بازیگری بیتا معیریان هر شب ساعت۱۹:۳۰ در سالن انتظامی خانه هنرمندان اجرا میشود.
***
* قرار بود این نمایش پایاننامه شما باشد. چه شد تصمیم گرفتید آن را به اجرای عمومی بگذارید؟
من ابتدا قرار بود نمایشنامه «اولئانا» نوشته دیوید ممت را کار بکنم اما مشکلاتی پیش آمد که میسر نشد، از جمله اینکه بازیگر مقابل مناسبی پیدا نمیکردم یا پیدا میکردم، ولی برای کار در پایاننامه نمیآمد. یکی از مشکلات اصلی پایاننامهها همین است که کسی کمک نمیکند، یا در ازای حضور، اجرای عمومی میخواهند یا پولهای خیلی زیاد. وقتی با استاد راهنمایم جناب فرهاد مهندسپور مشورت کردم، زمان برای اجرای «اولئانا» گذشته بود. بعد قرار شد یک مونولوگ فرانسوی را اجرا بکنم اما حس کردم دیگر مونولوگهای تکراری که همه پرسوناژهای آن زن هستند و همه اجرا کردند و همه هم میتوانند اجرا بکنند،کافی است. ناگهان این مونولوگ به ذهنم رسید. از کودکیام همیشه میدیدم پدرم تخیلات اینگونه داشت و شروع میکرد به یاوهگویی. انگار این خصیصه در خون ما بود. بنابراین به یاد این نمایشنامه افتادم و رفتم با دانشگاه مشورت کردم. دانشگاه با این که نقش یک مرد را یک زن بازی بکند، مخالف بود اما استاد مهندسپور استقبال کردند و گفتند حتماً این کار را انجام بده. خودم هم خیلی دوست داشتم این کار را بکنم. همیشه میگویم چرا یک زن نمیتواند نقش یک مرد را بازی کند؟ خیلی خوب هم میتواند. از طرفی خیلی مُصر بودم این نمایشنامه را کار بکنم، چون ارادت ویژهای به آقای چرمشیر دارم.کار «همهچیز میگذرد، تو نمیگذری» یکهفتهای بسته شد، چون زمان کافی نداشتیم. آنقدر کار را دوست داشتم که شب و روز تمرین کردیم و اجرای خوبی هم شد.
* شما که اینقدر به متن تعلق خاطر داشتید، چرا خودتان آن را کارگردانی نکردید؟
چون اعتقاد ندارم یک بازیگر میتواند خودش را کارگردانی بکند. بازیگر را باید یک نفر از بیرون ببیند. اگر خودم میخواستم نمایش را کارگردانی بکنم، خیلی جاها نمیدانستم دارم کارم را درست انجام میدهم یا نه. آقای وحید نفر از دوستان صمیمی من هستند و به عقیده من، در بین تئاتریها از حرفهایترین آدمهایی که به کارش هم عشق و علاقه دارد. وقتی به ایشان زنگ زدم، فکر نمیکردم قبول بکنند، چون میدانستم سرشان شلوغ است. خوشبختانه نمایشنامه را خواندند و با ایدههای فراوانی به سراغم آمدند.گفتند ایدههای زیادی دارم و باید حتما این کار را به اجرا ببریم. همه چیز خیلی اتفاقی پیش آمد، با اینکه تصمیم داشتم «اولئانا» را اجرا بکنم و یک سال هم دنبال اجرای آن بودیم و نشد. به هرحال، این نمایش را برای پایاننامه اجرا کردیم و نمره عالی هم گرفتم. اساتید کار را خیلی دوست داشتند. چند روز پس از اجرای پایاننامه، آقای نفر گفتند در سالن انتظامی نوبت اجرا دارند، ولی آن را کنسل کردند تا این نمایش اجرا برود.
* وقتی با نمایشنامه مونولوگی روبهرو میشوید که شخصیت اصلی آن مرد است، در این تغییر فضا چه تمهیدات و تکنیکهایی را در تکنیک بازیگری نظر میگیرید؟ آیا در این نمایش شخصیت را به یک زن تبدیل کردید یا شما مَردی هستید که یک زن نقش آن را بازی میکند؟
نه، میخواستیم این کار را نکنیم، یعنی تیپسازی نکنیم. در نمایشنامه، نویسنده اصلا تکلیف نکرده این آدم مرد باشد یا زن. انسانبودنش به کنار، هر موجود دیگری هم میتواند باشد، چون چیزهایی که میگوید به زندگی امروزی ما یا بهتر است بگویم به انسانیت نمیخورد. الان این آدم نه مرد است، نه زن. با توجه به گریمی که دارم، شخصیت کچلی که رژ لب قرمز و انگشتان دراز و کشیده دارد، معلوم نیست او چیست یا کیست. بنابراین نیامدیم به تماشاگر بگوییم او مرد است یا زن، چون این شخصیت عاشق یک آدم فضایی میشود، عاشق یک مریخی و اصلا معلوم نیست او چه چیزی میتواند باشد، شاید خودش مریخی باشد!
* برای اجرای این نمایش چه مدت تمرین کردید؟
برای پایاننامه یک هفته تمرین کردیم اما برای اجرای عموم تقریباً یک ماه درگیر کار بودیم. هر روز تمرین میکردیم. خوبی کار این بود که مونولوگ است و بازیگر دیگری ندارد که تمرینات را عقب بیندازد. من بودم و آقای نفر.
* چقدر از اجرایی که میبینیم، سهم شماست و چقدر سهم آقای نفر؟ ایشان در کارگردانی چه مواردی را اعمال میکردند و شا چه نکتههایی را به عنوان بازیگر اجرا کردید؟
آقای نفر وقتی پیشنهاد کارگردانی این متن را پذیرفتند، با خودشان ایدههایی آوردند که خیلی به شکلگیری کار کمک کرد. خودشان میگویند کارگردان دیکتاتوری هستند اما ایدههایی که میدادند، با توجه به سبکی که ایشان کار میکنند، به شخصیت نمایش میخورد و خیلی خلاقانه بود. روزی که نمایشنامه را برای اجرای پایاننامه به ایشان دادم، روز بعد ایدههای زیادی آورد و دیدم چقدر ایدههای خوبی میتوان برای این متن داشت. طراحی صحنه و لباس هم کار آقای نفر است.
* ایدههای آقای نفر به خوانش شما از متن و تصوراتی که داشتید نزدیک بود یا کاملا ذهنیت شما را از نمایشنامه به هم ریخت؟
نه، نزدیک بود، با همدیگر یکسری ایدهها را تلفیق کردیم. ایدههای ما تفاوت زیادی نداشت، ولی مسلماً ایدههای ایشان خیلی بهتر بود.
* نمایش روایت عجیبی دارد و شاید مخاطب را گیج بکند که با چه ماجرایی روبهروست. آیا میتوانید داستان نمایش را در یک خط بازگو بکنید؟!
راستش برای این نمایشنامه نمیشود خلاصهداستان گفت، چون داستانی ندارد. بخشی از تخیلات فراذهنی یک انسان تنها و نابیناست که ذهنیتش را از چیزهایی که شنیده به بازی میگیرد و با نام شخصیتهایی که به گوشش رسیده بازی میکند. برای آنها داستان میسازد، از تزار شروع میکند و میرسد به موجودات مریخی و دیگران. مثل یک بچه که با اسباببازیاش بازی میکند، نشسته و اسباببازیها را گذاشته دور و بر خود و برای آنها داستانی میسازند. این شخصیت هم دقیقاً همین کار را میکند؛ برای خودش یک داستان عجیب و غریب سر هم میکند.
* پس با یک قصه کلاسیک و سرراست مواجه نیستیم…
به هیچ وجه… نمایش ما اصلاً قصه ندارد. در عین بیقصهبودن، تماشاگر را وادار به تخیل میکند.
* آیا نمایش پیامی برای تماشاگر امروز تئاتر دارد؟ به نظرتان، غیر از تخیلگرایی، آیا مخاطب حوصله شنیدن و دنبالکردن ۴۵دقیقه مونولوگ را دارد؟
من این کار را نخستینبار وقتی آقای رضا بهبودی اجرا کردند دیدم. به عنوان یک تماشاگر، وقتی آن اجرا را دیدم، مصمم شدم من هم این متن را اجرا بکنم و با اینکه نوعی یاوهگویی است، پس از دیدن اجرای آقای بهبودی، نصف دیالوگها را حفظ شدم، چون برای خودم تخیل میکردم و یادم ماند. با وجودی که آقای بهبودی هیچ کار خاصی نکرد. فقط نشست و مونولوگش را گفت، ولی برای تماشاگرها آنقدر جذاب بود که هر کسی از سالن بیرون میآمد، با دیگران که صحبت میکرد، دیالوگها یادش بود.
* حرف ناگفتهیی اگر مانده بفرمایید.
باید بگویم با اینکه نمایش «همهچیز میگذرد، تو نمیگذری» یک مونولوگ است اما دستاندرکاران بسیاری در آن دخیل هستند، بخصوص موسیقی حرفهیی و خوب نمایش که خیلی به فضای کار جهت میدهد و همچنین خود آقای نفر که در کارگردانی سنگ تمام گذاشتند.
گفت و گو احمدرضا حجارزاده
ارسال دیدگاه