تئاتر ایرانی بدون حرکت و موسیقی معنی ندارد
رضا صابری معتقد است آثار نمایشی کشور در سالهای اخیر به سمت تئاتر کارگاهی، مفهومی و آزمایشگاهی حرکت کردهاند که رویکرد درستی است.
مهرانگیز قهرمانی: رضا صابری یکی از شناخته شدهترین نویسندگان و کارگردانان تئاتر ایران است، که از سال ۶۱ تا سال ۹۰ (آخرین باری که اثری در جشنواره داشت)، حدود ۱۷ نمایش را در دورههای مختلف جشنواره فجر به صحنه برده است. او در نخستین جشنواره تئاتر فجر در بهمن ۶۱، با نمایش «خانات»، جوایز اول نویسندگی، طراحی و کارگردانی را دریافت کرد. پس از آن سال ۶۲، به خاطر نمایش «مظلوم پنجم» موفق به کسب عنوان کارگردان برتر جشنواره دوم تئاتر فجر شد. کارهای صحنهای او در دهه ۶۰خورشیدی، الهامبخش بسیاری از هنرمندان تئاتر ایران شد و جریانی را پدید آورد که تا امروز همچنان ادامه یافته است.
صابری، از همان دهه ۵۰ خورشیدی که در مشهد دست به قلم برد و وارد عرصه حرفهای تئاتر شد، همیشه دغدغه نمایشهای ایرانی را داشته است؛ نمایشنامههای «عصمت»، «ایاس»، «خانات»، «گلارکته»، «مظلوم پنجم»، «بازینامه باستان»، «شنا در آتش»، «دانگ هفتم»، «خون رقصه» و … که نوشته و کارگردانی کرده، شاهدی بر این مدعاست.
او این روزها پس از 32 سال، مجدداً نمایش «مظلوم پنجم» را با نگاهی متفاوت و مدرن در مجموعه ایرانشهر به صحنه برده است. این نمایش داستان عکاسی است که از گروهی نمایشی میخواهد بر اساس 10 تصویر گرفته شده توسط او، اجرایی را روی صحنه ببرند و ….
سایت ایران تئاتر، نشستی را با کارگردان، بازیگران و عوامل اجرایی نمایش «مظلوم پنجم» برگزار کرده است که میخوانید.
حرکات موزون از جایگاه خاصی در این اجرا برخوردارند و بار مهمی از مفهوم را برعهده دارند، توضیحاتی را در مورد بهرهگیری از این حرکات، تاثیر و جایگاه آن میدهید؟
رضا صابری(نویسنده و کارگردان): اجازه میخواهم پاسخ به این پرسش را آقای براتی که با بچههای گروهش کار زیادی کردند آغاز کنند. تنها تاکید میکنم که ما در «مظلوم پنجم» با حرکاتی روبرو هستیم که مفهومی هستند و کارکردی فراتر از زینت بخشی دارند.
علی براتی (طراح حرکات): طی جلساتی که با آقای صابری داشتیم، به این نتیجه دست یافتیم که تصاویر گرفته شده توسط عکاس را از بعد حرکتهای موزون خارج و به سمت مفهومی شدن ببریم؛ یعنی تصاویری که بیشتر راجع به آن توضیح داده شده بود، با توجه به حرکت، مفهوم را به بینندهها نشان دهد. در وهله اول، هماهنگی و ریتم مهم نبود، القای تصویر و مفهوم لحظهها برای تماشاچیان الویت بیشتری داشت، تلاش کردم از حرکتهای مدرن و به روزی که اکنون در کل دنیا استفاده میشود، بهره ببرم. به عنوان مثال در صحنه دو خانواده افغانی، تشویش و اتفاقاتی را که در زندگی روزمرهمان رخ میدهد، با حرکت طراحی کردیم و نشان دادیم. برای مثال، اعضای گروه حرکت، چشم، گوش و دهنشان را میگیرند. این به معنای آنست که در منجلاب دنیای امروز هیچ کس نه حرفی میزند و نه شکایت میکند. حتی زمانیکه انسانی در مقابل چشمانشان کشته میشود، نهایت کاری که انجام میدهد، فیلم گرفتن با دوربینش است. هیچ کس، هیچ وقت اعتراضی نمیکند.
میزگرد نمایش «مظلوم پنجم» با حضور هنرمندان و عوامل گروه در سایت ایران تئاتر برگزار شد
با توجه به این مسئله، حرکات مفهومی میتواند به شکل مستقل به عنوان عنصر تعیین کننده در چنین نمایشی باشد. آیا میتوان برای هر نمایشی حرکات مفهومی قائل شد یا فقط مخصوص کارهای خاص هست؟
براتی: این روزها، حرکات موزون باب شده است و خیلی از هنرمندان برای زیبایی و قرینهسازی صحنه از آن استفاده میکنند؛ اما تنها برای زیبایی صحنه است نه نمایش. بنابراین نمیتواند آن مفاهیم پنهان پوشیدهای را که تماشاگر نیاز به دیدن آن دارد، به تصویر بکشد.
سیروس همتی (بازیگر): در صفحه اول کتاب «استنطاق»، نوشته پیتر وایس، اوراتوریو در ۹ پرده نگاشته شده است؛اوراتوریو یعنی حرکت، موسیقی و کلام. پرده اول نمایش نیز مربوط به استنطاق پیتر وایس است و او در متن نوشته «اوراتوریو در ۹ پرده»؛ بنابراین لزوم بهرهگیری از حرکت همینجا به قطعیت میرسد. به نظرم جدای از متن، فرمی که طراح حرکت برای کار انتخاب کرده،کاملاً در راستای نمایش است. ما قبل از آغاز اپیزود مد نظر، حرکات مفهومی مربوط به اپیزود بعد را میبینیم و آمادگی نسبی پیدا میکنیم. فکر میکنم این حرکات برگ برندهای برای صابری است که کیفیت کار را دو چندان میکند.
صبا کمالی (بازیگر): همانطور که دوستان گفتند، امروزه متاسفانه کارهایی را میبینیم که با ادعای روشنفکرانه، اجراهایی آمیخته با حرکات موزون اما با سطح کیفی نامناسب را ارائه میدهند.
اما در «مظلوم پنجم»، حرکات فرماند. در صحنه عباس، او وسط است و بچهها اطراف او هستند، با نور، حرکت و موسیقی حسها به خوبی منتقل میشود، به گونهایکه مخاطبان به بهترین شکل ممکن با آن ارتباط برقرار میکنند؛ این تئاتر است و هر جای دنیا اجرا شود، مخاطبش آن را میفهمد و ارتباط برقرار میکند. در این کار، این تلفیق به بهترین شکل ممکن با زحمات قابلتوجه اعضای گروه حرکت شکل گرفته است. آنان برای درآوردن هر حرکت، 100 بار به زمین میخوردند، بلند میشدند و دوباره اینکار را انجام میدادند.
طراحی حرکات بر اساس 10 عکسی است که اول نمایش میبینیم و بسیار متنوع هستند. علاوه بر توضیح در این مورد، میخواستم بدانم برای دور ماندن از کلیشههای رایج چه تمهیدی را اندیشیدید؟
براتی: در همه جای دنیا گروههای حرکت تقسیم بندی میشوند. مخاطبان چنین کارهایی با آنها آشنا هستند و میدانند که قصد دارند به دیدن چه نوع کاری بنشینند. اما در کشور ما همه آن را یک چیز میپندارند و به آن حرکات موزون میگویند. به عنوان مثال در طراحی صحنه پایانی نمایش «مظلوم پنجم»، نشانههایی از رقصهای محلی داریم که فلسفه خاص خود را دارد. صحنه افغانیها از رقصهای معاصر و در صحنه عباس از حرکتهای مذهبی بهره بردیم. به دلیل تنوع بسیار کار، ژانرهای جداگانهای را مد نظر قرار دادیم. شما نمیتوانید با دیدن صحنه یک، صحنه دو را تصور کنید. حرکت مانند نوشتن میماند. ممکن است جملهای به شما گفته شود که بلافاصله تصویری را برایتان در ذهن تداعی کند. اما همیشه سعی میکنم در طراحیها جوری فکر کنم که کسی پیش از آن انجام نداده است.
صابری: میان حرکات موزون و فرم فاصلهای وجود دارد. به نظرم حرکات موزون بیشتر جنبه تزئینی دارد، اما حرکات مفهومی در جهت فهم نمایش است. خیلی از نمایشها با قرینهسازی ساده و جذاب، تنها صحنهآرایی قشنگی پیدا میکنند. من از روز اول به آقای براتی گفتم، حرکات مفهومی میخواهم نه موزون. میخواستم در این زمینه به تعادل برسیم و این اتفاق افتاد. معتقدم حرکات موزون کم کم از بدنه تئاتر ما خارج میشود. طی دو دهه گذشته، حرکات موزون در نمایشها باب بود، ولی خوشبختانه آثار دارند به سمت تئاتر کارگاهی، مفهومی و آزمایشگاهی میروند.
شما حرکات موزون را زینت بخش دانستید، اما میخواهم بدانم حرکات مفهمومی به چه معناست؟ من به عنوان تماشاچی از این حرکات لذت بردم، اما روایتگر داستان نبودند؟
صابری: حرکت در جهتی حرکت میکند که میخواهیم. دستها، پاها، نگاهها، جمع شدن و شکل گرفتنها به باز شدن بهتر و اندیشه نمایش کمک میکند و تنها آن را تزئین نمیکند. در تئاترهای غرب، این حرکات قرینه سازی را به این شکل نداریم. ولی حرکات مفهومی در دنیا باباند و در تئاتر پیشرو، کارگاهی و آزمایشگاهی تمرین میشوند. بدن بازیگر خیلی مهم است. امروزه تئاتر به سمت مفهومی شدن پیش میرود، یعنی از کلام و ادبیات مکتوب فاصله میگیرد و به سمت حرکت محض و خالص میرود تا تماشاچی از طریق حرکت متوجه نمایش شود نه از طریق کلام و ادبیات. این بحث تئاتر امروز دنیاست. ما برای تئاتر یک زبان خاص قائلیم. متأسفانه تئاتر کشور ما براساس روایت و روایتگری است، بر این اساس شدیداً به ادبیات مکتوب وابسته است. داریم کمکم از ادبیات مکتوب فاصله میگیریم و به سمت حرکات مفهومی میرویم که تماشاگر از طریق آنها به مجموع مفهوم دست پیدا کند. فکر میکنم قصه «مظلوم پنجم» آنقدر پر حجم است که تنها به دیالوگ نمیتوان بسنده کرد و حرکات موزون به کمک نمایش میآید.
محمد اکبری (بازیگر و دراماتورژ): روز اول که قرارشد روی این متن کار کنیم، نظر آقای صابری این بود که به سمت کار مدرن با استفاده از انگارهها و نشانههای نمایش ایرانی برویم و به یک پرفورمنس ایرانی برسیم. حال این حرکات مفهومی، تنهای هم به کانسپچوال میزند. بنابراین با همراهی آقای براتی و سایر اعضا گروه به این سمت حرکت کردیم.
براتی: همینجا باید بگویم یکی از مهمترین اتفاقات این نمایش، موسیقی آن است. موسیقی کمک زیادی به ما در اجرا کرد. احسان تارخ با پیوستن به این کار، به آن جان داد. در طراحی حرکت، موسیقی به شما حس میدهد و ناخودآگاه به آن فکر میکنید.
خب با این توضیح، بهترین وقت است که برویم سراغ بحث موسیقی که تلفیقی از اجرای زنده و ضبط شده است. در باره شکلگیری موسیقی و تنیده شدن آن در بافت نمایش بگویید.
احسان تارخ (آهنگساز): آخرین فردی بودم که به گروه پیوستم، به نظرم زمان مناسبی نبود و نمیتوانستم یکسری کارهایی را که مدنظر داشتم، انجام دهم، پس مجبور بودم خیلی سریع ماکتی را برسانم که گروه حرکت عقب نیفتند. البته متنی که به من دادند با آنچه بازبینی رفتیم با چیزی که اکنون در حال اجرای آن هستیم، تفاوت دارد.
کمالی: بخشی از این به خاطر آن بود که آقای صابری دست بازیگران را باز گذاشته بود و با توجه به پیشنهادات آنان، تغییراتی در کار به وجود میآمد.
صابری: از همان آغاز کار، تصمیم داشتم به فضا و فکر جمعی برسیم. معتقدم همه گروه برای رسیدن به آرمانهای نمایش باید فکر و فعالیت کنند. بنابراین فضا باز بود تا همه بچهها نظراتشان را مطرح کنند. این فضا را عامدانه ایجاد کردم. گاهی این امکان وجود دارد که با یک خط یا یک صفحه نوشته به تمرین بروم. معتقد به بردن یک متن کامل توسط کارگردان به گروه نیستم. ما با یک طرح و متن ناقص کار را آغاز کردیم و کم کم نمایش قوام پیدا کرد. همه تلاش کردیم تا افکارمان را در جهت بهبود نمایش به آن وارد کنیم. باید تئاتر کشور را به سمت کار جمعی ببریم، چراکه این اصل جوهره و خاص تئاتر است.
تارخ: در کارهایم از موسیقی زنده و ضبط شده استفاده میکنم. هر کسی ژانری دارد، یکی از کم حجمترین کارهایی که انجام دادهام، با سه یا چهار ساز، پشت صحنه نمایش «ه دو چشم» آقای همتی بوده است، زیرا موسیقی با متن عجین بود و نمیخواستم نوازنده دیده شود. در «مظلوم پنجم» با نمایشی مفهومی و حرکتی روبهرو بودم، که در آن بازیگرها از هم جدا هستند و سپس با هم ترکیب میشوند و مفهومی را ارائه میدهند. بنابراین باید از موسیقی زنده استفاده میکردیم و این کار را سخت میکرد، چراکه بایستی خود را با سایر اعضا هماهنگ میکردیم. ما با هم پیش رفتیم، البته جاهایی دچار مشکل میشدیم. چراکه در این کار با یک روند مشخص روبه رو نیستی و تکرار در آن وجود ندارد. باید موسیقی رزمی داشته باشید و بعد وارد فضای عروسی شوید؛ البته صحنه عروسی که مردم در آن خوشحال نیستند. بر این اساس موسیقی باید دوگانگیاش را حفظ میکرد.
صابری: برای یک گروه تئاتری، این فوق العاده است که هر شب اجرای متفاوتی داشته باشد.
تارخ: اجراهایی که تاکنون داشتهایم، همه متفاوت از دیگری بودهاند. این کار واقعاً تجربه تازهای بهشمار میرود. تنها چیزی که اکنون چارچوب دارد، میز کارگردان و عوامل موسیقی است، چون تکلیف این کار برای کارگردان از ابتدا مشخص بوده است و فکر میکنم به بهانه این متن میخواسته تجربه جدیدی را با عوامل حرفهای تجربه کند. او دست همه را باز گذاشته و خلاقیتهایشان را میپسندد.
همیشه دوست داشتهام و سعی کردهام در کنار کارگردانهایی باشم که ذهنیتشان بهوسیله موسیقی انتقال پیدا میکند. «مظلوم پنجم» اثر خاصی است و من هیچگاه در تئاتر چنین تجربهای نداشتهام. این باز بودن را در تئاتر تجربه نکرده بودم. در پایان هر اجرا از بچهها میپرسم نظر و انتقاد خودتان را بگوئید. چون ممکن است چیزی به ذهنشان برسد و من آن را اتود کنم.
به موسیقی زنده و ضبط شده در این اجرا اشاره کردید. ضرورت این کار چه بود؟
تارخ: در این فضا، حرکت، بازیگر، نور، صدا و دیالوگ همگی کلاژاند. ما احتیاج به آمبیانس داریم، آمبیانسهایی که حجم زیادی داشته باشند تا فضا بدهند. موسیقی زنده در این فضا همه شخصیتاند و من نمیتوانستم برای همه عوامل شخصیت داشته باشم. به عنوان مثال، نمیتوانستم صحنه انفجار را با موسیقی زنده نشان دهم. در جایی دیگر لحظات ترس، دلهره، وحشت یا هیجان را نمیتوانستم بدون موسیقی ضبط شده به سرانجام برسانم. بهخصوص فضاهای افکتی، که نوازندهها آن را کاور میکنند. در کارهای این چنینی که پُر پرسوناژ است، تنها با داشتن سالن خوب مانند تالار وحدت، نوازندهها میتوانند یک جا بنشینند. در تئاتر شرایط اینگونه نیست و ژانر این کار هم موسیقی ارکستری نمیطلبید و ما هم از فضای استودیویی استفاده کردیم.
اکبری: البته آقای صابری بر این مسئله تأکید داشت؛ چرا که در نمایش ایرانی به ویژه تعزیه، گروه موسیقی در کنار دیگر عوامل حضور دارند و حس و حال مورد نظر انتقال میدهند.
صابری: نمیتوان از تئاتر ایرانی بدون حرکت و موسیقی حرف زد. از روز اول به آقای تارخ گفتم هنوز نمایش میطلبد که از موسیقی حجیم فاصله بگیریم و به سمت تکنوازی برویم. موسیقی به باز کردن چهره پنهان نمایش کمک میکند. همه این فکرها برای آنست که به یک نقطه روشن برسیم تا آن را تماشاگر ببیند و لذت ببرد. در واقع موسیقی به تماشاگر آدرس میدهد که مسیر چه شکلی است. به موسیقی تئاتر علاقمندم، چراکه به نمایش روح میدمد و همه چیز را دگرگون میکند، تا اندازهای که سیستم نمایش را تغییر میدهد.
برخلاف میز کارگردان، گوینده متن نمایش و…، گروه موسیقی تافته جدا بافته گروه است. میخواستید به این صورت باشد یا برداشت من اشتباه است؟
تارخ: صداهایی که میشنوید مربوط به جنس موسیقی نیست و کاملا درست است این جزو میزانسن است و باید طراحی شود. ما به این موضوع رسیده بودیم و بقول خانم کمالی دو یا سه روز دیگر بیائید حتما با کار متفاوتی روبه رو میشوید. مثلا اکنون موسیقی کوبهای شروع میشود، فوکوس روی تماشاچی را میگیرد بعد حرکت را میبینیم، کم کم آن فوکوس اولیه از ذهن تماشاچی بیرون میآید، یعنی اوابتدا نور روی تیم کارگردانی است و کاملا فوکوس تماشاچی را میگیرد، اما اکنون موسیقی است.
خانم کمالی، زمانیکه متن را خواندید، با خودتان فکر نکردید بعد از ۳۲ سال این کار کهنه شده است؟ بهخصوص برای بازی در نقشی که پیش از این توسط یک بازیگر مرد اجرا شده بود؟
کمالی: کارهایم را بر اساس متن انتخاب میکنم، حال نویسنده آن هر شخصی که میخواهد باشد. در مراحل بعد کارگردان و عوامل اجرایی قرار دارند. متن را خواندم و با فرمت مدرن این کار مواجه شدم و به شدت از آن استقبال کردم، چراکه تجربه این شکل از تئاتر را نداشتم و برایم جدید بود. پس من چیزی که نشان از کهنه یا قدیمی شدن باشد، در آن ندیدم.
تا اواسط تمرینها نمیدانستم این کار قبلاً روی صحنه رفته و رضا سعیدی این نقش را بازی کرده است. فکر میکنم کارگردان عامدانه مرا بیخبر گذاشت که به نظرم درست بوده است. من اصولاً اهل تجربه کردن هستم و هراسی از آن ندارم. هرچند یقین دارم کاری که بعد از 32 سال اجرا میشود، شکل و شمایل دیگری خواهد داشت. مضاف بر آنکه کارگردان و نویسنده آن رضا صابری است.
این کار برایم آن قدر متفاوت است که بعضی شبها خودم را همانند تماشاچی میبینم و از تماشای نمایش لذت میبرم.
این را مطرح کردم چون بالاخره کار به دهه 60 و حال وهوای آرمانی و انقلابی آن زمان بر می گردد.
در این نمایش از شعار دادن پرهیز کردیم، اما بههر حال همه ما علائق و ارتباطات مذهبی داریم و این کار این حسها را برایم مرتفع میکند. همیشه متأسف بودم که در زمان جنگ نتوانستم کاری انجام دهم. ثمرات اسفناک هر جنگی را جامعه تجربه میکند. ما هم این ناهمواریهای روحی، روانی، اجتماعی را دیده و میبینیم. هنوز هم این اثرات تمام نشده است، افرادی جانباز شدند و سال هاست که هر روز و شب عذاب میکشند. چهار سال پیش برای ساخت مستند جنگی به منطقهای در جنوب رفتم از نزدیک با آوارگان زندگی کردم و با آنها نفس کشیدم. شهری به نام گچساران که به آن بام نفتی ایران میگفتند، اما شبیه انباری مخروبه بود. در آن شهر و مناطق اطرافش جانبازان بسیاری با آسیبهای فراوان زندگی میکردند. مادرانی را دیدم که بعد از بیست و چند سال همانند زمانی که جنازه بچههایشان را آوردهاند مرثیه میخواندند، تمام این فشارها را آنجا درک کردم.
شما نقش عکاسی را بازی می کنید که در حال عکاسی از جبهه ها و مناطق خطرناک است. به نظر شما برای 32 سال پیش، این مسئله پذیرفتنی است؟
کمالی: ما شخصیتهای زن تاثیرگذاری را در این حوزه داشتهایم، نمونه آن خانم مونا زاهد هستند که جوایز بسیاری را دریافت کردهاند، این خانم ۱۰ سال پیش به تنهایی برای ساخت فیلم مستند به کشور افغانستان رفت. ما چنین شخصیتهایی داریم، ولی با آنها آشنا نیستیم.
همتی: کتابی تحت عنوان عکسهای دفاع مقدس بنام خانم لاله شرکت چاپ شده یا رمان معروف «دا» یا کتاب «من زندهام» که نویسنده آن یک زن اسیر است. احساس میکنم آقای صابری با این انتخاب، شرایط متفاوت کشور را نشان دادند و به جایگاه و نقش زنان در جامعه اشاره داشتهاند. نکته دیگر آنست که ترکیب زن و مرد در نمایش لطفی دیگر دارد و احساسی عاطفی به کار اضافه میکند که در اجرای ۳۲ سال پیش نبوده است.
شما علاوه بر اینکه نقش کارگردان را در نمایش بازی میکنید، اما به نظر میرسد بعضی مواقع جای آقای صابری را هم در هدایت دیگران میگیرید و واقعاً آنان را کارگردانی میکنید. درست است؟
همتی: افتخاری بود بعد از چند سال به دعوت دوستان در کنار آقای صابری باشم. هر چند که در جشنوارههای مختلف با او همراه بودم، اما این امکان در مقام بازیگر اتفاق نیفتاده بود. همه دوستانی که در این جمع حضور دارند، به تئاتر شورایی اشاره کردند و اینکه پیشنهادات همه مورد قبول قرار میگیرد.
در ارتباط با آن چه شما گفتید، باید بگویم در یکی از اجراهای اول، دیالوگ محمد (بازیگر نقش عباس) را نشنیدم. وقتی در صحنه دستم را میبستم، گفتم که دیالوگات را نشنیدم. بعد پشت صحنه، آقای صابری پرسید: «به محمد چیزی گفتی؟» گفتم: بله، دیالوگاش را خوب نشنیدم. در پاسخ من آقای صابری گفت: «میتوانم خواهش کنم هر جای کار که ایرادی دارد، آن را بگویی؟» و این قضیه در طول اجرا رشد پیدا کرد و تکرار شد. برای همین من به جرأت میتوانم بگویم بچهها نریشن را خوب گوش کنید، یا خانم وقتی در صحنه افغانیها فریاد میزنید، من دیالوگ شما را خوب نمیشنوم و….
ما در «مظلوم پنجم» با عوامل و کارگردان یک گروه نمایشی روبهرو هستیم که میخواهند کاری را شکل دهند. در این میان، جنس بازیها در نمایش اصلی که ما میبینیم و نمایش در نمایشی که گروه اجرا میکند، تفاوت دارد. موافق هستید؟
کمالی: جنس بازیام در زمانی که با عباس مواجه میشوم با جاهای دیگر متفاوت است و این عامدانه است. چون فضایی که خانم آزمون با عباس مواجه میشود، کاملاً متفاوت با فضاهای دیگری است که در زندگی تجربه میکند. دیدار با عباس دارای فضای معنوی است، بنابراین لحن صدا و جنس برخوردش با عباس تغییر میکند و یک مقدار عاطفیتر میشود. ولی جاهای دیگر اینگونه نیست.
منظورم فراتر از این است. فکر میکنم به طور آگاهانه، بازیها در نمایش اول که ما میبینیم، یک مقدار مکانیکی است و در نمایش دوم (نمایش در نمایش که گروه کار میکند) حسیتر. این یک نکته مثبت است.
همتی: از این نظر من هم با شما موافق هستم. چون دو فضای متفاوت دارند.
تماشاگر وقتی به تماشای «مظلوم پنجم» مینشیند، شاید کمی جا بخورد. چرا که با چند اپیزود روبرو میشود که با هم ربطی پیدا نمیکنند، جز یک عکاس که از آنها عکس گرفته است. تماشاگر با داستان روبرو میشود، اما نه از جنسی که قبلاً برخورد کرده است. این در شیوه اجرایی هم دیده میشود. در اینباره توضیح دهید.
صابری: تکنیک این نمایش، فاقد انضباط دراماتیک است. برای مثال آنچه در نمایشنامه آرتور میلر است، از نقطه A به نقطه B و از آن به C ختم میشود؛ موردی که ما در این نمایش نداریم. مجموعه تصاویر، اتفاقاتی است که توسط عکاس چیدمان شده است. کاری که در این نمایش میکنیم، میتواند پیشنهادی خوب برای نویسندگان تئاتر باشد. پایه و بستر این نمایش آنقدر گسترده است که هر عکاسی از جاهای مختلف از قصههای مختلف میتواند عکس بگیرد و آنها را نمایش کند. به هر حال شما دنبال آن انضباط نباشید که حتماً اتفاقات پی در پی و در ترکیب هم قرار بگیرند. نه. همه چیز منفصل است و بنظر من باید منقطع باشد. تنوع بازیگری که در نمایش مشاهده میکنید به خاطر عدم انضباط است که من برای آن قائلم. ممکن است بچهها به این نقطه نرسیده باشند ولی خود من در پشت ماجرا، یعنی این روش را در این نمایش تعریف کردم.
کمالی: در تمرینها بارها شده برای ما سؤال پیش میآمد و به آقای صابری میگفتیم و او بارها به ما گفتند که این نمایش را در یک خط و یک راستا نبینید. مثلاً عباس را یک عباس نبینید؛ عباسهای بسیاری داریم، عباسهای امروزی، عباسی که ما به آن اعتقاد داریم، عباسی که در جبههها بوده و تأکید بر این بوده که نمایش در یک خط و یک راستا نباشد.
صابری: هر عباسی که دارای پاکی و نجابت است، هر انسان کاملی.
خب بهتر است این جا نظر آقای اکبری، بازیگر نقش عباس را جویا شویم.
محمد اکبری: این قائم بر ذات و مجرد بودن، علاوه بر اینکه التزام هنر مدرن محسوب میشود، تعمدی بود که در یک اسلوب تعریف شده بچهها به سمت آن بروند. برنامهای تعریف شد تا جنس بازیها با آنچه اشاره میکنید، تفاوت داشته باشد. تسبیحی که کلاژوار در تمام صحنهها وجود دارد. میتواند مفهوم عکسها، بازی بازیگران و یا حتی خود نمایشنامه باشد که به اسم «مظلوم پنجم» بازی میشود.
عباس یکی از نقشهای محوری این اثر است. شخصیتپردازی آن چگونه شکل گرفت؟
اکبری: شخصیت عباس روی صحنه یکی از دغدغههای اصلیام بود. اسم عباس، گستردگی این شخصیت و باورهای مذهبی مخاطب، این نقش را حساس میکند. بازیگر باید روی لبه تیغ راه برود تا درگیر کلیشههای رایج نشود. با کمک سیروس همتی تا حدودی سعی کردیم این قضیه ایجاد نشود. از سوی دیگر خلاصه شدن پنج عباس در یک عباس، کار را سختتر میکرد. بحثهای زیادی برای شکل دادن درست به این شخصیت داشتیم.
صابری: شخصیت عباس دو لایه است، گاهی عباس گذشته و گاهی عباس امروز را مد نظر داریم. در این محوری که عباس حرکت میکند، گاهی دیالوگها امروزی میشودو او یک چهره نمادین دارد. ما در یک بخش نمایش قساوت، خونریزی، زشتی و در بخش دیگر نجابت و پاکی را داریم.
همتی: اگر بحث نمادین باشد آن چیزی که از عباس سراغ داریم، بحث فیزیکال میشود. آنچه از بچههای جنگ سراغ داریم، بچههای آبراه بهمن شیر است. فکر میکنم انتخاب درستی کردهایم.
آقای افشار شما در حوزه کارگردانی تئاتر کمدی و بازیگری بسیار شناخته شدهاید، لطفاً در مورد همکاریتان در این اثر بگوئید؟
محسن افشار (بازیگر): این نمایش از ساختار قوی برخوردار است و تمام اعضای گروه عاشقانه در آن کار کردند. من هم درگیر آن شدم، حال میخواهد یک دقیقه باشد یا یک ساعت. نمایش برایم ایدهآل است. قرار بود من چند نقش بازی کنم، ولی در نهایت به ایفای نقش یکی از سفید پوشها (آنان که در کار قاچاق اعضای بدن هستند) منتهی شد و آن به دلیل حذف چند صحنه بود.
صابری: در دنیای حرفهای، شاید گاهی بر کوتاه بودن یا بلند بودن نقش یک بازیگر تاکید شود. این فکر غلطی است. افراد حرفهای بسیاری را داشتهایم که نقشهای کوتاه و تاثیرگذاری داشتهاند، مثل مرحوم پرویز فنیزاده در فیلم «گوزنها» که بسیار درخشان بود. صحنه سفیدپوش که آقای افشار در آن بازی میکنند، یکی از درخشانترین صحنههای این کار است، چراکه نقش او دو لایه دارد.
آیا از تبلیغات نمایش «مظلوم پنجم» راضی هستید؟
محمد قدس (تهیه کننده): با توجه به نوع نمایش، نمیتوانستیم سراغ تبلیغات نامعمول برویم. تبلیغات محیطی، شهری و پخش تراکت و … داشتهایم. فراموش نکنید که تهیهکننده کار خود تماشاخانه ایرانشهر است.
خود تماشاخانه ایرانشهر از آقای صابری دعوت به عمل آورد؟ چرا کارهای دیگری از رضا صابری دهه ۶۰ انتخاب نشد؟
قدس: آقای سرسنگی اولین اجرای «مظلوم پنجم» را سالها قبل دیده بودند و برای همین آن را انتخاب کردند. او از من خواست این کار را از نو تهیه کنیم. طبیعتاً، هر تهیهکنندهای ابتدا بحث مالی را مطرح میکند. قرار شد به لحاظ مالی خانه هنرمندان از این کار را حمایت کند. در واقع اسپانسر کار خانه هنرمندان و شهرداری است. سرمایه گذار، آنها هستند و من به عنوان تهیه کننده رسمی ایرانشهر کار را تهیه کردم. در واقع این اولین نمایش تهیه شده توسط خانه هنرمندان است.
پرسیدم چرا این کار رضا صابری انتخاب شد؟
قدس: دکتر سرسنگی به شخصه به عنوان مدیرعامل خانه هنرمندان و تماشاخانه ایرانشهر میخواستند کارهای موفق سالهای گذشته مجدداً به صحنه برود. این جزو برنامههای اوست.
ولی آقای صابری کارهای جریان سازتری هم داشتهاند؟ آیا این صرفاً علاقه شخصی آقای سرسنگی بوده است؟
بله، علاقه شخصی آقای دکتر بوده و این نمایش را در آن زمان اتفاق مهمی در کارگردانی و نمایشنامه نویسی میدانستند.
صابری: اتفاقاً به آقای قدس گفتم میشود یک نمایش دیگر را معرفی کرد؟ آقای قدس گفتند نه، دکتر سرسنگی تمایل دارند همین نمایش اجرا شود. حتی یک روز دیداری با او داشتم، دکتر سرسنگی گفتند: «نذر کردم که این نمایش دوباره اجرا شود.» البته این را گفتم که نمایش به سبب گذشت ۳۲ سال زمان، تفاوت خواهد کرد. این نمایش در سال ۶۲ در جشنواره بین المللی تئاتر فجر خیلی سرو صدا کرد و چند سالی در تئاتر ایران اپیدمی شد.
حتی به یاد دارم این نمایش، در سالن نیروی هوائی پایگاه هشتم شکاری مشهد تمرین میشد، نمیدانم چه اتفاقی افتاد که داماد حضرت امام از این نمایش دیدن کردند. بعد از آن نمایندگان مجلس که به مشهد میآمدند، این نمایش را میدیدند، گریه میکردند و میرفتند. حتی خود دختر امام، همسر آقای بروجردی هم آمدند. اینکه دکتر سرسنگی این نمایش را انتخاب کرده است، به دلیل فضای موجود آن زمان و سروصدایی بوده که در تئاتر کشور به پا کرده بوده است. به نسبت آن اجرای قدیمی، در نمایش امروز، همه شخصیتها هستند. تنها در نمایش قبل چند عباس بود ولی الان فقط یک عباس داریم.
اما قرار بود نقش عباس را خود مجید سرسنگی بازی کند. چرا نشد؟
اکبری: بازی من در نقش عباس یک توفیق اجباری بود، به دلیل گرفتاریهای کاری دکتر، قرار شد بعضی شبها حضور داشته باشند و برخی اجراها من باشم که تمامش برعهده من گذاشته شد.
قدس: ما باید از آقای اکبری تشکر کنیم، چون قرار بود بعضی شبها آقای دکتر سرسنگی بیایند. شاید در دید بیرونی اینگونه بهنظر میرسید که یک بازیگر رزرو آقای سرسنگی آمده است. آقای اکبری قبول کردند وگرنه نمیدانستیم قرار است چه اتفاقی بیافتد.