» تئاتر ایران » بزنم به تخته همه‌چیز خوب است!
تئاتر ایران

بزنم به تخته همه‌چیز خوب است!

آبان 14, 1393 0

نمایش، با مرد عام آغاز می‌شود. سیامک صفری یا همان مرد عام نمایشنامه «مردی برای تمام فصول» آغازگر صحنه ابتدایی این نمایش است؛ نمایشی که به کارگردانی «بهمن فرمان‌آرا» در تالار وحدت به صحنه خواهد رفت.

به گزارش تئاتر آنلاین به نقل از ایسنا،مرد عام آغاز می‌کند: «خانم‌ها! آقایان! به قرن 16 خوش‌آمدید، من مرد عام هستم، قرن شانزده قرن مرد عام است، مثل همه قرون دیگر، در این قرن، ما مردان عام خیلی کارها انجام می‌دهیم …»

آنچه در ادامه می‌آید، گزارش یک روز تمرین این نمایش است.

وسوسه بازی در نمایش «مردی برای تمام فصول» سال‌ها با رضا کیانیان همراه بود. بهمن فرمان‌آرا نیز این نمایشنامه را دوست داشت و سرانجام اصرار کیانیان و علاقه خود فرمان‌آرا باعث شد تا بپذیرد بعد از سال‌ها فیلمسازی، صحنه تئاتر را هم تجربه کند. هشت سال پیش برای اولین‌بار خبر اجرای این نمایش در تالار وحدت منتشر شد؛ اما نمایش به صحنه نرفت و در این هشت سال به‌عنوان یکی از پروژه‌های عقب‌افتاده‌ی این دو هنرمند به حساب می‌آمد تا این‌که سرانجام تابستان امسال خبر رسید که طلسم اجرای «مردی برای تمام فصول» به کارگردانی بهمن فرمان‌آرا شکسته می‌شود. گروهی از بازیگران حرفه‌ای تئاتر دور هم جمع شدند و این روزها آخرین تمرین‌های نمایش‌شان را انجام می‌دهند تا از 17 آبان‌ماه در تالار وحدت به صحنه بروند.

پای این نمایش‌نامه ایستادیم

از فرمان‌آرا می‌پرسیم، اگر اصرار آقای کیانیان نبود، اجرای این نمایش برای شما چقدر در اولویت بود؟ او پاسخ می‌دهد: «همیشه در اولویت بود. من هم این متن را دوست می‌داشتم و در همراهی با رضا کیانیان، هر زمان که فرصتی پیش می‌آمد، پای این ماجرا ایستادیم.»

این نمایش براساس ترجمه فرزانه طاهری اجرا می‌شود و امید سهرابی نویسنده جوان، این متن را برای اجرای صحنه‌ای تنظیم کرده است. او پیش‌تر هم با نوشتن فیلمنامه «دلم می‌خواد» با فرمان‌آرا همکاری کرده بود.

فرمان‌آرا درباره‌ی این همکاری‌ها توضیح می‌دهد: «امید را به‌عنوان نمایشنامه‌نویس می‌شناختم. سر فیلم جدیدم «دلم می‌خواد» طرحی داشتم که می‌خواستم آن را به فیلمنامه تبدیل کنم، اما چون در اوج بیماری بودم برای اولین‌بار پذیرفتم شخص دیگری متن را بنویسد و نمونه کار بیاورد. چهار پنج‌ماه طول کشید تا متن نهایی نوشته شد. در این مدت از سلیقه، دانش و وسواس امید سهرابی باخبر شدم.»

او ادامه می‌دهد: «اجرای متن اصلی چهار و نیم ساعت زمان می‌برد و تماشاگری در ایران نداریم که بتواند نمایشی این اندازه طولانی را ببیند. به همین دلیل با امید صحبت کردم تا متن را برای اجرای صحنه‌ای خلاصه و آماده کند و خوشبختانه از این همکاری هم راضی هستم. در واقع او به‌عنوان دراماتورژ با ما همکاری دارد.»

کم فحش نخورده‌ایم

صحنه عوض می‌شود. این‌بار خود فرمان‌آراست که همراه رضا کیانیان تمرین می‌کند. او در این نمایش نقش «کاردینال» را بازی می‌کند.

فرمان‌آرا که پیش از این در دوره دانشجویی تجربه بازی روی صحنه تئاتر را داشته، درباره بازی‌اش در این نمایش‌ می‌گوید: «14 ماه است که کورتون می‌خورم و مثل بادکنک باد کرده‌ام.»

بعد با همان لحن طنز همیشگی‌اش اضافه می‌کند: «البته قبلش هم همچین لاغر نبودم! در اینجا نیز مشابه همان اتفاقی افتاد که قبل‌تر در فیلم «بوی کافور، عطر یاس» با آن روبه‌رو شدیم. زمانی که داشتیم نقش‌های مختلف را بررسی می‌کردیم، فکر کردیم من هم می‌توانم در صحنه کوتاه کاردینال و سر تامس مور بازی کنم. البته جسارت است با این همه بازیگران حرفه‌ای تئاتر، یک نفر برای اولین‌بار با نقشی نسبتا مهم در نمایشی بزرگ روی صحنه برود. به هر حال گفتم 73 سالم است،‌ نهایتش این است که فحشم می دهند، که آن هم در این سال‌ها کم نخورده‌ام!»

گفت‌وگویی که همدلانه نیست

نیمه‌شب است و سر تامس مور که نقش‌اش را رضا کیانیان بازی می‌کند، نزد کاردینال فراخوانده شده است. شتابزده از همسر و دختر جوانش خداحافظی می‌کند تا نزد کاردینال برود. کاردینال به‌دنبال مجوز جدایی شاه از ملکه کاترین، همسر قانونی‌اش است، ملکه‌ای که زمین او حاصلخیز نیست و نمی‌تواند به شاه فرزندی ببخشد، اما گفت‌وگوی او با تامس مور چندان همدلانه نیست چراکه مور، اصول خاص خود را دارد. او به آسانی از اصولش سرپیچی نمی‌کند.

سهیلا رضوی، دیگر بازیگر حرفه‌ای تئاتر در این نمایش نقش «آلیس» همسر تامس مور را بازی می‌کند. او که یکی از اعضای ثابت گروه علی رفیعی است، با ابراز خرسندی از حضور دوباره‌اش در تئاتر می‌گوید: «بعد از نمایش “شکار روباه” دیگر کار تئاتر نکردم. امسال 60 سالم تمام شده و خوشحالم که دوباره می‌توانم روی صحنه بیایم و با آقای فرمان‌آرا و رضا کیانیان کار می‌کنم.»

او توضیح کوتاهی درباره نقش «آلیس» می‌دهد و اضافه می‌کند: «او یک زن ساده خانه است، با موقعیتی اجتماعی که به‌دلیل وضعیت همسرش برایش پیش می‌آید. به‌دلیل مسائلی که در نمایش پیش می‌آید، موقعیت زندگی آلیس به خطر می‌افتد، اما او می‌کوشد موقعیتش را حفظ کند.»

بزنم به تخته مشکلی وجود ندارد!

رضوی به تجربه فرمان‌آرا در سینما اشاره می‌کند و می‌گوید: «ایشان در سینما هنرمند بنامی هستند، البته ما نتوانستیم در سینما با هم کار کنیم. خودم هم صحنه را بیش از تصویر دوست دارم و حالا باعث افتخارم است که با ایشان همکاری دارم.»

بازیگر نمایش‌های «در مصر برف نمی‌بارد» و «شکار روباه» به همان اندازه که بازیگری حرفه‌ای است، گزیده‌کار هم هست.

او درباره کم‌کاری‌اش در تئاتر می‌گوید: «به‌دلیل شرایط مالی است، در سنی هستم که دوست ندارم فقط برای دلم کار کنم. به هر حال، شغل من بازیگری است. آپارتمان ندارم که اجاره بدهم. تئاتر را دوست دارم، اما آنقدر عاشقش نیستم که بدون هیچی روی صحنه بیایم.»

رضوی یادآور می‌شود: «از طرف دیگر دلم می‌خواهد کارگردان بتواند به‌خوبی مرا به‌عنوان بازیگر هدایت کند که این اتفاق در کارهای دکتر رفیعی به‌طور کامل می‌افتد، اما مشکل دیگر این است که ضمانت اجرا وجود ندارد. ممکن است برای یک کار چند ماه تمرین کنیم، اما آن کار به اجرا نرسد. هرچند این روزها در سینما و تلویزیون هم ضمانتی وجود ندارد.»

بازیگر فیلم «یه حبه قند» گروه بازیگران نمایش «مردی برای تمام فصول»‌ را گروهی گرم، دوست‌داشتنی، خوب و یک‌دست توصیف می‌کند و با لبخند می‌گوید: «فضای کارمان خیلی گرم و صمیمی است و بزنم به تخته مشکلی وجود ندارد!»

سهیلا رضوی با تأکید بر لزوم حضور در تئاتر برای بازیگران، ادامه می‌دهد: «تئاتر پاکسازی می‌کند، کسی که کار تصویری می‌کند، حتما باید سالی یک کار تئاتر هم داشته باشد، اما پیشنهادها خیلی جذاب نیستند، بویژه که این روزها برخی جوان‌ها ساعت تمرین‌شان خیلی غیرمعقول است چون سالن تمرین ندارند، ناچارند در مکان‌های خصوصی تمرین کنند. به همین دلیل گاهی ساعت تمرین‌ها مثلا بین 10 شب تا 2 صبح است که این ساعت‌ها با نوع زندگی من هماهنگ نیست.»

صحنه دیگر، صحنه رویارویی تامس‌ مور با بازی رضا کیانیان، ریچارد ریچ با بازی هدایت هاشمی و کرامول با بازی فرزین صابونی است. کرامول اتهام‌های تامس مور را تشریح می‌کند؛ اتهاماتی که در آغاز، ابهام می‌نامدشان، اما هم او و هم تامس مور می‌دانند که همان اتهام است. ریچارد ریچ یادداشت برمی‌دارد. ریچ همان جوانک جویا نامی است که توصیه تامس مور را برای انتخاب شغل معلمی نادیده می‌گیرد و به‌دنبال پست و مقام است و حالا مشغول طی کردن پله‌های ترقی است؛ پله‌هایی که الزاما با اصول اخلاقی طی نمی‌شوند.

اما تامس مور مردی نیست که با تهدیدهای کرامول، ترس به دلش راه بدهد. او این تهدیدها را مناسب ترساندن کودکان می‌داند! ولی این‌بار کرامول، چیزی برای ترساندن سر تامس دارد؛ متنی به قلم شاه.

وفادار اما خلاصه

فرزین صابونی، بازیگر نقش «کرامول» درباره‌ی تغییرات متن در مقایسه با متن اصلی می‌گوید: «متن در اصل هیچ تغییر اساسی نکرده است، بلکه جاهایی به قصد خلاصه و روان شدن دست برده شده تا دیالوگ‌ها روان‌تر بیان شوند، ولی همه‌چیز تقریبا با همان چینش متن اصلی است.»

او ادامه می‌دهد: «امید سهرابی واقعا زحمت کشید و متن را به درست‌ترین شکل و وفادارانه‌ترین حالت ممکن، تنظیم کرد. اگر همان متن اصلی اجرا می‌شد، شاید لحظاتی تماشاگر را از کار دور می‌کرد و به نمایش لطمه می‌زد. نقش «کرامول» هم نسبت به متن اصلی کوتاه‌تر شده، اما در کل تفاوت زیادی ندارد.»

صابونی که پیش از این در فیلم «خاک آشنا» با فرمان‌آرا همکاری داشته است، درباره‌ی تجربه مشترک خود در تئاتر نیز می‌گوید: «آقای فرمان‌آرا جزو معدود فیلم‌سازانی است که همیشه تئاتر می‌بیند. به همین دلیل با این‌که تجربه کار تئاتر ندارد، به‌دلیل شناخت هنرهای نمایشی، از بسیاری کارگردان‌های سینمایی که می‌خواهند تئاتر کار کنند، جلوتر است، چون دیدن تئاتر تأثیر بسیار زیادی بر آشنایی افراد با این مدیوم دارد.»

او با ابراز خرسندی از حضور در این گروه نمایشی اضافه می‌کند: «همه بچه‌ها با تجربه و جزو بازیگران خوب تئاتر هستند. هر کدام پیشنهاداتی دارند که می‌تواند در پیشبرد کار موثر باشد. مشاور خوبی مثل حمید پورآذری نیز در کنار ماست و رضا کیانیان و دیگر بچه‌های گروه نیز همفکری‌های خوبی دارند.»

قدر با هم بودن را بدانیم

صحنه پایانی است و دادگاه. مرد عام صندلی‌ها را می‌چیند. «کرامول» کلاهی بر سرش می‌گذارد تا او رئیس هیأت منصفه شود و از مرد عام می‌پرسد کلاه اندازه است؟!

احمد ساعتچیان در نقش «دوک نورفک» حاضر در دادگاه است. او می‌گوید: «باید قدر بودن در این گروه را بدانیم، چون هر کدام تجربیات کم و زیادی داریم که با کنار هم جمع شدن برای پیش‌برد کارمان استفاده می‌کنیم.»

ساعتچیان ادامه می‌دهد:‌ «در این گروه بازیگران خیلی پیشنهاد می‌دهند. آن‌هایی که قبلا با یکدیگر کار کرده‌ایم، بیشتر به یکدیگر کمک می‌کنیم. هر نقشی هم سختی‌های خاص خودش را دارد، اما همه در کنار هم هستیم و این موقعیتی زیباست.»

مرگ سهم همگان است حتی شاهان

دادگاه است، اما تامس مور هیچ دفاعی ندارد. مردی که فقط سکوت کرده و بابت آن مجازات شده، حالا می‌داند مجازات دیگری پیش رو دارد، مرگ، سرنوشتی که به گفته تامس مور در انتظار شاهان هم هست. مردی که به‌خاطر پایبندی به اصولش، از جان می‌گذرد، آرام سخن می‌گوید و به‌تدریج صدایش خسته‌تر می‌شود. شاید خسته از سالیان زندگی، مرگ را بر می‌گزیند. ناظران نیز در دادگاه هستند. ریچ زنجیری به گردن دارد زنجیری که نشان از مقام تازه‌ای دارد. او به دادستانی کل ولز منصوب شده است و او که حالا به‌عنوان «سِر» ملقب شده، در جایگاه قرار می‌گیرد. سخنانش که به پایان می‌رسد، «سر تامس مور» با تأسف می‌گوید: «ریچ! بیشتر از آن‌که برای مرگ خودم متأسف باشم، برای شهادت دروغین تو متأسفم.»

او مردی است که سرنوشت مرگ را انتخاب می‌کند، نه به‌خاطر اعمالش، بلکه به‌خاطر آنچه در دل دارد.

سِر تامس مور می‌گوید: «من به پادشاهم وفادارترینم، عمل، کلام و فکرم بی‌زیان است، اما این‌ها برای زنده ماندن کافی نیست …»

رأی به اعدام صادر می‌شود. مرد عام صندلی‌ها را جمع می‌کند، کلاهش را برمی‌دارد و با سر تامس مور به راه می‌افتد.

سر تامس بعد از سکوتی طولانی، بی‌پرده می‌گوید: «مرگ سهم همگان است، حتی هنگام تولد هر روز به فاصله کمی از ما ایستاده است و این قانون طبیعت است و خواست خداوند. مطمئنم که خداوند دست رد به سینه کسی که مشتاقانه به سویش می‌رود، نمی‌زند.»

مردی که به استقبال مرد می‌رود، جامی را که در واپسین لحظه به او تعارف می‌شود، نمی‌پذیرد و می‌گوید: «به سرورم عیسی مسیح به هنگام شهادت زهراب و سرکه دادند.»

و تمرین همچنان ادامه دارد…

به گزارش ایسنا، عوامل اجرایی این نمایش به این شرح هستند:

نویسنده؛ رابرت بولت، مترجم؛ فرزانه طاهری، تنظیم برای اجرا؛ امید سهرابی، کارگردان؛ بهمن فرمان‌آرا، مشاور کارگردان؛ حمید پورآذری.

بازیگران؛ رضا کیانیان، سهیلا رضوی، سیامک صفری، بهناز جعفری، فرزین صابونی، امیررضا دلاوری، هدایت هاشمی، احمد ساعتچیان، علیرضا آرا، رضا مولایی، محمدرضا مالکی و بهمن فرمان آرا.

طراح صحنه؛ منوچهر شجاع، طراح لباس؛ نگار نعمتی، ندا نصر، آهنگساز؛ کارن همایونفر، طراح پوستر و بروشور؛ ساعد مشکی، طراح گریم؛ سارا اسکندری، طراح نور؛ رضا حیدری، منشی صحنه و برنامه‌ریز؛ سعیده نیازخانی، گروه کارگردانی؛ حسین ایرجی، شیما مرادی، مهدی پور آذری، علی جلالی فراهانی، عکاس؛ رضا معطریان، عکاس پشت صحنه؛ مانی لطفی‌زاده، مشاور رسانه‌ای؛ امیرحسین رسائل ، مریم نراقی، تبلیغات مجازی؛ امیر قالیچی، مربی حرکت؛ کامیار صالح‌پور، تهیه‌کننده؛ بهمن فرمان‌آرا، دستیار تهیه و مدیر تولید؛ نورالدین حیدری ماهر.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • ×