» آرشیو مطالب » اشکان خطیبی: تماشاگر «در انتظار آدولف» منفعل نیست
آرشیو مطالب - تئاتر ایران

اشکان خطیبی: تماشاگر «در انتظار آدولف» منفعل نیست

دی 12, 1396 1

خطیبی همچنین سال 79 به همراه بابک سعیدی یک گروه موسیقی راک ایرانی به نام آپولون داشت که راک ایرانی می‌زدند اما از گروه جدا شدند. وی پیانو، گیتار و گاهی ساز دهنی می‌زند. او به غیر از موسیقی و بازیگری گاهی نمایش‌نامه‌های انگلیسی را هم به فارسی ترجمه می‌کند و اکنون سرپرست گروه موسیقی ترافیک هم هست. خطیبی آبان‌ماه در نمایش «در انتظار آدولف» به‌کارگردانی علیرضا کوشک جلالی بازی کرده بود که این نمایش در تماشاخانه ایارنشهر روی صحنه رفته بود.

با خبر شدیم که قرار است همین نمایش با همین عوامل و بازیگران ماه پیش رو در تماشاخانه تئاتر مستقل تهران هم روی صحنه برود؛ به همین بهانه با اشکان خطیبی درباره جزییات اجرای این متن و همچنین همکاری با کوشک جلالی گفت‌و‌گو کرده‌ایم که می‌خوانید.

پیشتر گفته‌اید تمرین‌های نمایش خیلی طولانی‌مدت نبودند اما تمرینات فشرده‌ای را پشت سر گذاشته‌اید. آیا آماده کردن نمایش در مدت‌زمان یک‌ماه امکان‌پذیر است؟
علیرضا کوشک‌جلالی برخلاف دیگر کارگردان‌های تئاتر ایران اصلا اعتقادی به دورخوانی ندارد. همچون گروه‌های اروپایی که زمانی را برای حفظ کردن متن در‌نظر نمی‌گیرند و این بخش از کار یک وظیفه شخصی است که وظیفه هر بازیگر حرفه‌ای است، ما بیش از دو‌جلسه روخوانی نداشتیم. تمرین این نمایش در دور قبلی اجراها حدود یک‌ماه به‌طول انجامید که البته طولانی‌ترین مدت‌تمرینی است که خود من با علیرضا کوشک‌جلالی تجربه کرده‌ام. جالب است بدانید برای اجرای «خدای‌کشتار» و همچنین «موسیو‌ابراهیم» تنها هشت‌روز تمرین کردیم! و این آثار‌درخشان با تمرین‌های هشت‌روزه به‌اجرا رسیدند البته این نکته را هم باید بگویم که ساعت‌های تمرین ما بسیار طولانی بود. مثلا برای نمایش «موسیو‌ابراهیم» ما زمان مشخصی برای تمرین نداشتیم و شبانه‌روز تمرین می‌کردیم پس در «در‌انتظار آدولف» طولانی‌ترین دوره تمرین آثار کوشک‌جلالی را تجربه کرده‌م! هرچند «موسیو‌ابراهیم» و «خدای‌کشتار» هر‌دو بازتولید بوده‌اند و یا در آلمان و یا ایران روی صحنه رفته بودند درنتیجه کوشک جلالی می‌دانست چه می‌خواهد و نمایش را کاملا در ذهن خود داشت. «در‌انتظار آدولف» نخستین همکاری من با کوشک‌جلالی در نمایشی است که تولید تازه محسوب می‌شود. بعد از همکاری‌هایی که با او داشتم، به این نتیجه رسیدم برخلاف بسیاری از کارگردان‌ها که اول خودشان را می‌بینیم و سپس درام روی صحنه دیده می‌شود و در‌نهایت سایر عوامل دیده می‌شوند، کوشک‌جلالی همیشه پشت اثر خود قرار می‌گیرد. بازیگران کوشک‌جلالی بیشتر از بازیگران سایر نمایش‌ها دیده می‌شوند. البته واقعا کار‌کردن با علیرضا کوشک‌جلالی کار دشواری است اما وقتی به اجرا می‌رسیم، دلیل این سخت‌گیری‌ها را درک می‌کنم. هر‌بار در پروسه تمرین از خود می‌پرسم که چرا باز با کوشک‌جلالی کار کردم اما زمانی‌که به اجرا می‌رسیم، می‌فهمم چرا این‌کار را انجام داده‌ام.

آیا گره‌گشایی‌های پی در پی در این نمایش باعث نمی‌شوند تماشاگر مدام به‌فکر حدس زدن بیفتد یا از غافلگیر شدن‌ها خوشش نیاید؟
«در‌انتظار آدولف» از آن دست نمایش‌هایی است که زمان خط مشخصی دارند و در آن‌ها زمانی‌که بیرون از نمایش در جریان است با زمان داخل صحنه منطبق است درنتیجه مخاطب به‌راحتی با اثر ارتباط برقرار می‌کند اما در عین حال واکنش تماشاگر نسبت به میزانسن‌هایی که در کار طراحی شده است، کنش‌گرانه است. حتی برخی لحظه‌ها تماشاگر کمی جلوتر از ما لحظات را پیش‌بینی می‌کند و علیرضا کوشک‌جلالی هم از این‌وجه استفاده کرده است تا تماشاگر را در دام بیندازد. میزانسنی را به مخاطب نشان می‌دهد که بر‌اساس آن، مخاطب قضاوتی می‌کند که واقعیت ندارد. تماشاگر در هر‌لحظه با‌توجه به چیزی‌که روی صحنه می‌بیند، واکنش نشان می‌دهد. اساسا کمدی درصد بالایی از واکنش مخاطب را می‌طلبد. گول خنده تماشاگر را نخور اصطلاحی است که در بازیگری وجود دارد. درواقع کمدی درام زنده‌تری است چون بازیگر حداقل صدای واکنش تماشاگر را می‌شنود. درنتیجه ارتباط زنده‌تری برقرار است.

به‌نظر شما تماشاگر با همذات‌پنداری، می‌داند در عین حال به خودش هم می‌خندد یا خنده تماشاگر در نمایش شما منفعلانه است؟
چون انسان‌ها تمایل دارند فرافکنی کنند، ممکن است در ظاهر شوخی‌ها را به گروه دیگری نسبت دهند اما از دید من هر کس در خلوت خودش خوب می‌داند در کجای این داستان می‌تواند خودش را پیدا کند. حتی به‌نظرم در‌ برخی موارد این خنده‌ها هیستریک هستند. درواقع واکنشی به اتفاق‌های روی صحنه است تا فشاری که بر او وارد شده است را تخلیه کند. یکی از جذابیت‌های نمایش این‌ است که هرچه از ابتدای نمایش می‌کارد درو می‌کند. حتی از کنار کلیدی که در ابتدای نمایش گم شده است و شاید اهمیت چندانی هم نداشته باشد، نمی‌گذرد. حتما در انتهای نمایش به‌آن می‌رسند. در این نمایش هیچ نکته‌ای ناگفته رها نمی‌شود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • ×