آشفتگی مزمن
«تقدیربازان» نمایشی برای نشان دادن بخشی از پیچیدگی های انسان در زندگی امروز است. گره هایی که از درون آدمهای متفکر در بستر مدرنیته تنیده شده و قیچی تنهایی تنها راه خلاصی از آنها شده است.
تقدیربازان نگاهی کوتاه به برشی از زندگی انتلکتوال هاست. زندگی که از بیرون پر از هیجان و آرامش و تحرک است ولی در دل روابط زناشویی اش یک آشفتگی همیشگی وجود دارد. سرگشتگی ذاتی از محیط پیرامون و دل آشوبی سبک زندگی پر ماجرا. شروع خوب یک زندگی هنری برای یک عکاس، سینماگر، نویسنده، موسیقیدان، نقاش و یا هر هنرمند دیگر وقتی که با خرده بورژوازی های معمول آمیخته می شود همیشه هم شادی آفرین و مسرت بخش نیست.
سیما تیرانداز در این نمایش از کنش آدمهای داستان استفاده کرده تا به نقطه ی واحدی در ارتباطات انسانی برسد. داستان همگی شخصیت های نمایش علاوه بر اینکه از یک روایت غیر خطی، غیر معمول و لایه ای پیروی میکند در یک نقطه ی واحد به هم رسیده اند: عدم درک متقابل و واپسگرایی که ناشی از شیوه ی زندگی کاراکترها درگذشته و یا طرز تفکرات آرتیستیک و شبه روشنفکری ست. طرز فکری که وقتی سعی میکند در ذهن مخاطب تداعی داستان جبر و اختیار و یا تقدیر و سرنوشت را بکند با جمله ی هامان که میگوید: ((تصمیم های غلط خودت رو گردن تقدیر ننداز)) کم جان تر می شود.
به واسطه ی داستان خوب (تقدیر بازان) شخصیت های نمایش در قالب داستان به خوبی تبدیل به تیپ باور پذیری میشوند که مخاطب تاتر یا این زندگی را به گونه ای تجربه کرده و یا در زندگی نزدیکان و دوستانش دیده و یا در تاتر و سینما تجربه اش کرده همانند فیلم (زنان و شوهران) ساخته ی وودی آلن در آن به گونه ای مشابه به بیان این روابط پرداخته شده بود.
نکته ی دیگر در این نمایش، نبود میرانسن واحد است. به گونه ای که در هیچ کجای نمایش به طور ثابت بازیگر به دیالوگ گویی نمی پردازد و حرکت دایره وار شخصیت ها در سن پلکانی غیر متقارن به کمک داستان آمده است تا علاوه بر پیاده سازی روایت های چندلایه ای، بازیگران را در جهت ایجاد اکت بیشتر در صحنه برای پیاده سازی حالتهای نمایش و ایجاد صحنه های لازم در خانه، محل کار و دادگاه کمک کند. از سویی دیگر و برخلاف طراحی صحنه ی خوب، طراحی لباس هیچ کمکی به شناخت شخصیتهای نمایش نمی کند وشمایی یکنواخت و غیر حقیقی از نوع پوشش طبقه ی اجتماعی و اقتصادی بازیگران به وجود آورده است.
تقدیربازان نمایشی برای نشان دادن بخشی از پیچیدگی های انسان در زندگی امروز است. پیچیدگی هایی که هم در روابط فامیلی دیده میشود و هم در روابط دوستی یا زناشویی. گره هایی که از درون آدمهای متفکر در بستر مدرنیته تنیده شده و قیچی تنهایی تنها راه خلاصی از آنها شده است.